پيام
در انتظار آفتاب
101/7/27
my writings
ياد باد آن روزگاران ياد باد،مادر همايي داشتيم،سر به سر با مکاشفه مي گذاشتم،با قلمدون دنبال خبر مي گشتيم،در انتظار آفتاب مي مانديم،با نهان خانه جان چاي مي خورديم،دختر دوست داشتني را دوست داشتيم،جوجه مهندس را خانم مهندس کرديم،اما انديشه نگار بود و هست و خواهد بود انشاء الله،و من تو خدا آخرش هم راز شد،
my writings
و عمو آينه سکندر هم حسرتش در دل ماند،و هفت آسمان دلتنگي برا ما ماند،و شمس الظلام رفت که رفت،و سيد مهندس ما که نيست نيست،راستي از رز آبي چه خبر مکاشفه،ما برآنيم که ياد دوست را بکنيم،از سويداي دل،غم ببريم،گر چه شعر ما از صنعت شعري خالي باشد، اما با شما ياران بودن را هزاران دنيار طلا مي خريم.
انديشه نگار
{a h=asra262}my writings{/a} چه زيبا :)..... همه از دايره ي عشق تو بيرون رفتند
دل ما بود که چون نقطه ي پابرجا بود
کفش هاي مکاشفه
ياد باد آن روزگاران ياد باد. فعلا دلي جز پر از درد نمانده با پروپرانول هاي 20 الي 40 .. که دکتر همه اش را در اضطراب و تشويش مي داند.
کفش هاي مکاشفه
{a h=asra262}my writings{/a} رز آبي هم روزگار مي گذراند با تمام دخترانگي هايش.
کفش هاي مکاشفه
{a h=asra262}my writings{/a} من هم با همين دل پردرد ، اما الحمدلله چند صباحيست نفسي زلال بر روحمان مي آيد و مي رود. همانقدر لذت بخش و همانقدر آرامش بخش و همانقدر روح نواز
کفش هاي مکاشفه
{a h=asra262}my writings{/a} و شما اي دوست خوش سخن، کيستي که چنين شگفتانه صندوقچه خاطرات خانه ي پارسي من را باز کرده اي؟
my writings
{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} My name is Esra a I am the box of secrets
my writings
{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} تپش قلب شما را، چه شده نظم نداره* غنچه در صورت ماه بزم ندارد* ديده بر کشف حقيقت نمودي جانم ؟ *ما دنبال شفاييم،اين دوا که مي خوري رحم ندارد:)
*ترخون بانو*
{a h=asra262}my writings{/a} يادش بخير
my writings
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} اسم شما رو ننوشتم،بد شد:(
*ترخون بانو*
{a h=asra262}my writings{/a} نه خواهش ميکنم خوب کاربراي قديمي زيادن طبيعيه از قلم بيفتن:)
کفش هاي مکاشفه
{a h=asra262}my writings{/a} درسته اين دوا رحم نداره ولي ظاهرا خوبه:) آهان پس سکرته اسم تان. چه عرض کنم. بهرحال ما خوشحاليم از وجود شما و يادآوري خاطرات@};-
جوادتبريزي
يادباد آن روزگاران،هرچندکه من دردهه نود،ظهوروبروزدوسه سال اخيررا نداشتم اما هميشه پارسي برايم زيبا بود، نوشتيم به عشق وازعشق ونفس کشيديم باعشق وزيستيم به عشق.
کفش هاي مکاشفه
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} :) دقيقا