پيامهاي ارسالي
+
گاهي اوقات انسان در برابر همه چيز خنثي ميشه
و اين خيلي بده
دقيقا من به اون نقطه رسيدم
شايد از درد روزگار باشه
شايد گذر عمر باشه
و يا شايدهاي ديگه ...
ولي نميدونم چرا هنوز گاهي لبخند ميزنم
درست اين شکلي :)
همابانو
103/6/24
پيام رهايي
پيري از همه بدتره تازه سوغات آلزايمرش هم رد خور نداره! :)
کفش هاي مکاشفه
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} پس احتمال زياد پير شدم :)
پيام رهايي
http://nostalgic2.parsiblog.com/Old/Feeds/ پيري هميشه بد نيست نبايد بداخلاق شد...!:)
+
اربعين رفتم. انقدري ک تو عراق، عمدا بدون اينترنت موندم، بدور از دنياي مادي. تا به آرامش زيارت برسم و واقعا هم زيارت لذت بخشي بود و به آرامش رسيدم. اما از وقتي اومدم سر مرز ، قضيه اين دختره رو شنيدم، اون آرامشه نه تنها رفت ، حالمم بهم خورد ازين ماجرا!
گند هم زدن ب آرامش مملکت ! روز اول باشنيدن اين خبر گفته بودم اين دختر يهو افتاد مرد بخاطر بي تدبيري گشت ارشاد، حالا چه شوک روحي چه استرس و ... !
اون روز
103/6/11
اما ما بايد روزي صدبار بميريم و زنده بشيم و آسيب روحي و جسميش برامون مي مونه از هرلحاظ! قضيه رو پيش بيني کرده بودم ک از طرف جاهلان و نفهمان، فتنه در راهه!
الان بزور چادر از سر کشيدن،
قرآن سوزوندن، مث معاويه
پرچم کشور آتش زدند،
پرچم امام حسين عليه السلام آتش زدند،
آمبولانس آتش زدند، مسجد آتش زدند،
پايگاه بسيج آتش زدند،
زن باردارو کشتند،
انسان زنده رو آتش زدند،
انسان زنده رو سر بريدند !!
مثل سگان هار شدند و پارس مي کنند و پاچه مي گيرند!
مصداق اون آيه از قرآن ک بعضي انسانها از حيوان پست ترند:
"بل هم اضلّ من الانعام"
از داعشيا هم پست تر!
شاهين نجفي هم داره مسخره ميکنه چون بعضي از مردان و زنان خشتک پاره ايران ما ک هشتگ خشتک پارگي سر ميدن ،
مث خود شاهين نجفي از انعقاد نطفشون خشتک پاره بودن و هستن. سکته مهسا اميني بهانه اي بيش نبود و نيست!
اونها دنبال بهانه براي آشوب و تجزيه ايران مي گردندو از هيچ دروغ و فريبي دريغ نمي کنن... جان و مال اين مردم هم براشون مهم نيست فقط از هيجاناتشون سواستفاده ميکنن برا اهداف پليد خودشون. حالا هي بگو قضيه اين نبوده، هرکي به هرطريقي ميميره ميندازن گردن حکومت اسم خيلي هاشون قاطي شدن با هم معلوم نيست کي به کيه:D ... حالا هي بيا بگو واقعيت اينه با سند و دليل... انگار ياسين در گوش حمار ميخوني خواهرجان:)
+
[تلگرام]
در دعاي جوشن کبير فرازي هست با اين مضمون که خطاب به خدا ميگيم:
"يا کريم الصفح"
معناش خيلي جالبه
يه وقتايي کسي شمارو ميبخشه اما يادش نميره ک فلان اشتباهو کردي و هميشه يجوري نگات مي کنه که با نگاهش انگار داره سرزنشت مي کنه!!!
ولي گاهي کسي شمارو ميبخشه , انگار نه انگار که خطايي بوده, اصلا ب روت نمياره!
به اين ميگن "صفح"
خداي ما "کريم الصفح" ه
.
التماس دعا دارم.
اون روز
103/6/11
+
باز وا کرده نگاهت به حرم پاي مرا
به ضريحت برسان دست تمناي مرا
چيست خاصيت اين عشق که با جاذبهاش
ميکشد سوي حرم خلوت شبهاي مرا
مثل من خست? دور از وطني، ميفهمي
بهتر از هر کس ديگر دل تنهاي مرا
راستش غربت قم مثل خودش سوزان است
بنشاند مگر الطاف تو در سايه مرا
به گمانم خودش اين غسل زيارت باشد
اشک شوقي که گرفتهست سراپاي مرا
اون روز
103/6/11
دل من کاشي صحن است، که معمار ازل /
کرده محدود به ديوار تو دنياي مرا /
بايد اي خوب، ببخشي به بزرگيّ خودت /
غصه پر ميکند از آه اگر ناي مرا /
آمدم سوي ضريحت، بسپار امشب هم /
خادمت باز کند پيش خودت جاي مرا /
صلي الله عليک يا حضرت معصومه بنت موسي بن جعفر و رحمه الله و برکاته
سلام@};-خوبيد انشاالله؟سال نو مبادک:)رسيدن بخير(پارسال به شي امسال بوماي رعنا،تي بشو جا واش در بوماي رعنا)،از ديدن نام شما در پارسي جداً خوشحال شديم،موفق و عاقبت بخير باشيد:)
+
[تلگرام]
دلخوشي دارم! ولي هستم پريشان بيشتر
خنده بر لب دارم اما چشـمِ گريان بيشتر
زخمهاي بيشماري بر تنم بخشيدهاي
عشق ميورزم به درد اما به درمان بيشتر
سر بچرخان قلبِ شهري را به خود اغشته کن
لطف کن بر هر که ميخواهي ، به ياران بيشتر
دوستت دارم که ميگويم بمـان .. بي من مرو
من که ميخواهم تو را هر بار و هر ان بيشتر
با تو من ارديبـهشتم را مُعطّـر کردهام
از تو هردم گفتهام در گوشِ باران بيشتر ...
زندگي کردم به اين نيت که اغـازم تويي
بي تو محکومم به غم حتي به پايان بيشتر ...
Miss fatima
101/7/30
+
[تلگرام]
چن روز پيش بازار ماهي فروشا رفتم
پر از ماهياي جنوبي
بعدش ي ماهي چش قشنگ ديدم
ک با بقيه ماهيا متفاوت بود
اردک ماهي :) بيشتر شبيه اره اس تا اردک :D
خيلي جالب بود.
.: ام فاطمه :.
101/7/29
در انتظار آفتاب
101/7/27
ياد باد آن روزگاران ياد باد،مادر همايي داشتيم،سر به سر با مکاشفه مي گذاشتم،با قلمدون دنبال خبر مي گشتيم،در انتظار آفتاب مي مانديم،با نهان خانه جان چاي مي خورديم،دختر دوست داشتني را دوست داشتيم،جوجه مهندس را خانم مهندس کرديم،اما انديشه نگار بود و هست و خواهد بود انشاء الله،و من تو خدا آخرش هم راز شد،
و عمو آينه سکندر هم حسرتش در دل ماند،و هفت آسمان دلتنگي برا ما ماند،و شمس الظلام رفت که رفت،و سيد مهندس ما که نيست نيست،راستي از رز آبي چه خبر مکاشفه،ما برآنيم که ياد دوست را بکنيم،از سويداي دل،غم ببريم،گر چه شعر ما از صنعت شعري خالي باشد، اما با شما ياران بودن را هزاران دنيار طلا مي خريم.
يادباد آن روزگاران،هرچندکه من دردهه نود،ظهوروبروزدوسه سال اخيررا نداشتم اما هميشه پارسي برايم زيبا بود، نوشتيم به عشق وازعشق ونفس کشيديم باعشق وزيستيم به عشق.
+
[تلگرام]
هزار بار اسم خدا رو صدا زديم امشب
يه فرازي رو خطاب ب خدا ميگيم
يا صاحب الغرباء
اي رفيق دور از وطنان
ببينيد خداي قشنگم چه غريب نوازي مي کنه اينجا
براي همه بندگانش محبتي رو در سفره الهي خودش داره!
اينا رو کسايي درک مي کنند ک غريب و دور از وطنند.
همابانو
101/4/4
+
[تلگرام]
آيت الله فاطمي نيا
در شب قدر چه بخواهيم؟
-در حديث داريم که از پيامبر اکرم صل الله عليه و اله پرسيدند در شب قدر چه بخواهيم ؟
ايشان فرمودند: «عافيت بخواهيد.»
"بيماري ضد عافيت است، داشتن فرزند نا صالح ضد عافيت است، همسايه بد ضد عافيت است، قرض و گرفتاري ضد عافيت است ، بي آبرويي ضد عافيت است، هر چيز بدي ضد عافيت است، پس در عافيت خواستن همه چيز هست."
پس بهترين دعا براي خود و ديگران در شب هاي قدر طلب عافيت است.
همه دعاها را به همراه عافيت بخواهيد.
اللهم عافنا في جميع الامور
خدايا در همه کارها به ما عافيت بده.
براي هم دعا کنيم
أللَّھُـمَ َـجِّـلْ لِوَليِْ ألْـفَـرَج
همابانو
101/4/4
+
[تلگرام]
زاهدي گفتا چه داري آرزو
گفتم حرم
معني صد نکته را در يک سخن پيچيده ام
#اللهم_الرزقنا_کربلا
همابانو
101/4/4
پارسال يادمه موکب تل زينبيه بوديم
درست روبروي مرقدت آقاجان:'(
امسال کجا بريم
ب کجا خيره بشيم ،
مگه ميشه موکباتو نبينيم :'(
چه ويروس منحوس و زشتي بود ک سر ملت خالي شده??
+
[تلگرام]
مرثيه مرثيه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
گرد و خاکي شد و از خيمه دو تا آينه رفت
ماه از ميسره، خورشيد هم از ميمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم اين همهمه را
پسر ام بنين و پسر فاطمه را
قمر هاشمي از اصل و نَسَب ميگويد
ديگري هم اَنا قتّالُ عرب ميگويد
پرده افتاده و پيدا شده يک راز دگر
سر زد از هاشميان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر ديدند
زورِ بازوي علي را دو برابر ديدند
شانه در شانه دوتا کوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طيار، نه، طوفاني تر
شانه در شانه دوتا کوه، خودت ميداني
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت ميداني
که در آن لحظه جهان، از حرکت افتاده ست
اتفاقي است که يکبار فقط افتاده ست
ماه را من چه بگويم که چنين هست و چنان
شاه شمشماد قَدان، خسرو شيرين دهنان
ماه، در کسوت سقا به ميان آمده است
رود برخواست، که موسي به ميان آمده است
رود، از بس که شعف داشت تلاطم ميکرد
رود، با خاک کفِ پاش تيمم ميکرد
ماه افتاده در آئينه، ز تصوير بگو
مشک لبريز شد از علقمه، تکبير بگو
ماه اگر چه همه ي علقمه را پيموده
غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده
رود را تا به ابد، تشن مهتاب گذاشت
داغ لبهاي خودش را به دل آب گذاشت
لب اگر تر کند از چشم دريا عباس
چه جوابي بدهد ام بنين را عباس؟
ميتوانست به آني همه را سنگ کند
نشد آنگونه که ميخواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولي، راه دگر پيدا کرد
کوه غيرت، گره کار به دندان وا کرد
ديگر اين مشک نه مشک است که ميخان اوست
چشم اميد رباب است که بر شان اوست
عمق اين مرثيه را مشک و علم ميدانند
داستان را هم اهل حرم ميدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غير آن اشک که در چشم رباب است، رباب
بنويسيد که در علقمه عباس افتاد
قطره اشکي شد و بر چادر زهرا افتاد
چه بگويم که چه شد؟ يا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رايح چادر مادر آمد
پسرم! دست مريزاد! قيامت کردي
تا نفس داشتي از عشق، حمايت کردي
از تماشاي تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوري که تو را چشم زده، کور شود
آسمانها همه يکپارچه بارانيِ توست
من بميرم، عرق شرم به پيشاني توست
داغ پرواز تو بر سينه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد
مشک خالي شده، برخيز که تا برگرديم
اتفاقي است که افتاده؛ بيا برگرديم
آه ! برخيز که گهواره به غارت نرود
دختر فاتح خيبر به اسارت نرود ..
همابانو
101/4/4