پيامهاي ارسالي
+
..بگزار ببينمت..
.بگزار ببينمت هنگام،
. گيسو تکاندنت...
.بيقرار شوم از عطر تو و ،
.خرامان امدنت...
.بگذار تماشا کنم ،
.نوتر از سالهاي دگر شدي...
.اين سال جديد بيقراترم ،
.براي گيسو تکاندنت...
.گلهاي باغچه از آمدند ،
بيقرارو جادو شدن...
.مثل عاشقي که عاشق شده ،
.از خرامان امدنت...
غ..ر.. آ
.بگزار ببينمت هنگام،
. گيسو تکاندنت...
.بيقرار شوم از عطر تو و ،
.خرامان امدنت...
.بگذار تماشا کنم ،
.نوتر از سالهاي دگر شدي...
.اين سال جديد بيقراترم ،
.براي گيسو تکاندنت...
.گلهاي باغچه از آمدند ،
بيقرارو جادو شدن...
.مثل عاشقي که عاشق شده ،
.از خرامان امدنت...
غ..ر.. آ
امين يگانه
ديروز 1:49 صبح
+
همدمي و هم ،
وصله ي جان مني...
گاه گاهي نميفهمند ترا چرا ؟...
بدتر از دشمنيم...
اي عشق پس درد تو چيست ؟..
هم دوست نداري نشکنم...
گاهي جدا از مني....
گاهي زمينم ميزني...
غ..ر..آ
وصله ي جان مني...
گاه گاهي نميفهمند ترا چرا ؟...
بدتر از دشمنيم...
اي عشق پس درد تو چيست ؟..
هم دوست نداري نشکنم...
گاهي جدا از مني....
گاهي زمينم ميزني...
غ..ر..آ
شاخه ي عشق
03/12/28
+
.. خانه دوست..
ميداني ميدانم که باز تو را دارم...
مثل هرروز بپرسي که آيا ؟....
مثل ديروز تو را دوست دارم....
مهرباني هنوز پابرجاست! ....
مثل ماهي عاشقِ تنگِ آب....
که برايت سرودنها دارم....
عشق عشق است با زر بنويس....
بر لوحي که فلسفه بافي نيست! ....
به دور از هرگونه فريب دوستت دارم....
کوچه بينام و نشان راه به جايي نبرد....
من همان خانهٌ دوست را دوست دارم....
غ..ر..آ
ميداني ميدانم که باز تو را دارم...
مثل هرروز بپرسي که آيا ؟....
مثل ديروز تو را دوست دارم....
مهرباني هنوز پابرجاست! ....
مثل ماهي عاشقِ تنگِ آب....
که برايت سرودنها دارم....
عشق عشق است با زر بنويس....
بر لوحي که فلسفه بافي نيست! ....
به دور از هرگونه فريب دوستت دارم....
کوچه بينام و نشان راه به جايي نبرد....
من همان خانهٌ دوست را دوست دارم....
غ..ر..آ
عارفانه هاي يک دوست
03/12/27

+
..من همان آدمم..
.ميکشم موي سر دلبر را ،
.دانه دانه شانه با دلم ...
.سربه روي شانه ام بگذار،
دلبرم مستانه ام...
پس بزن از پيش چشمت ،
ابر تيره نازنين...
.تا تو برهم ميزني پلک ،
.ميشوم مستانه و ديوانهام...
.خم مکن ا?برو بخند. ،
. هر لحظه دل شادم کن...
. حرفهاي تازه برگو. ،
. بر من مجنونِ ديوانهام ...
.ميکشم موي سر دلبر را ،
.دانه دانه شانه با دلم ...
.سربه روي شانه ام بگذار،
دلبرم مستانه ام...
پس بزن از پيش چشمت ،
ابر تيره نازنين...
.تا تو برهم ميزني پلک ،
.ميشوم مستانه و ديوانهام...
.خم مکن ا?برو بخند. ،
. هر لحظه دل شادم کن...
. حرفهاي تازه برگو. ،
. بر من مجنونِ ديوانهام ...
امين يگانه
03/12/24

+
مترسک را دار زدند ، به جرم دوستي با پرنده که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه اي فروخته باشد، راست ميگفتي که اينجا”قحطي عاطفه”هاست
???????????
???????????
امين يگانه
03/12/24
+
نه تو مي ماني و نه اندوه ،
و نه هيچ يک از مردم اين آبادي!
به حباب نگران لب يک رود قسم،
و به کوتاهي آن لحظه ي شادي که گذشت،
غصه هم مي گذرد،!
آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند،
لحظه ها عريانند . به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز…
#سهراب_سپهري
??
و نه هيچ يک از مردم اين آبادي!
به حباب نگران لب يک رود قسم،
و به کوتاهي آن لحظه ي شادي که گذشت،
غصه هم مي گذرد،!
آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند،
لحظه ها عريانند . به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز…
#سهراب_سپهري
??
.: ام فاطمه :.
03/12/7
+
.. دفتر شعرم..
. چه تب آلود است،
. امشب دفتر شعرم ...
. سرشار از عطش،
. عاشقانه ام...
.پولکي هاي برف ،
مثل ستاره...
.ميدرخشد ،
روي دفتر شعرم...
در آسمان ديده تو جرقهاي ،
زد و ستاره کاشت در قلبم...
.در شيار خواهشهاي دل ،
.بجا مانده عطر گل شب بو...
. که ميکشيد قلم عشق را ،
برپيکر کاغذ سفيد دفترم ...
غ..ر..آ
. چه تب آلود است،
. امشب دفتر شعرم ...
. سرشار از عطش،
. عاشقانه ام...
.پولکي هاي برف ،
مثل ستاره...
.ميدرخشد ،
روي دفتر شعرم...
در آسمان ديده تو جرقهاي ،
زد و ستاره کاشت در قلبم...
.در شيار خواهشهاي دل ،
.بجا مانده عطر گل شب بو...
. که ميکشيد قلم عشق را ،
برپيکر کاغذ سفيد دفترم ...
غ..ر..آ
*ترخون بانو*
03/12/2
+
..از سر خامي..
.پيش تو گر لکنت ،
.گرفتم مهربان...
.بس که زيبايي و ،
.هم شيرين زبان...
.از سر خامي اگر ،
.شکوهِ کردم مهربان ؟...
. اين خطا بر ما ببخش ،
.شيرين زبان...
.تا تو هستي و هستي برقرار ،
. دل نباشد دگر نگران...
غ..ر.. آ
.پيش تو گر لکنت ،
.گرفتم مهربان...
.بس که زيبايي و ،
.هم شيرين زبان...
.از سر خامي اگر ،
.شکوهِ کردم مهربان ؟...
. اين خطا بر ما ببخش ،
.شيرين زبان...
.تا تو هستي و هستي برقرار ،
. دل نباشد دگر نگران...
غ..ر.. آ
جوادتبريزي
03/11/18
+
,,همچو سرو ،،
. نشستهام من خسته ،
.روبروي باد...
.تا از تو خبري! ،
.وبرساند بويت باد...
. چه سبب شد که ،
.نميپرسي حال مرا ؟ ...
.روبرويت بنشينم ،
.من خسته دل شاد...
.از ملامت رقيب نگريختم ،
.نرفتم از ميدان...
.ز رهت جان دهم و،
. هرچه بادا باد...
. گرچه بخت يار نباشد؟ ،
.ستيز خواهم کرد! ...
. اينچنين آموخت عشق ،
.همچو سرو باشو آزاد...
غ..ر..آ
. نشستهام من خسته ،
.روبروي باد...
.تا از تو خبري! ،
.وبرساند بويت باد...
. چه سبب شد که ،
.نميپرسي حال مرا ؟ ...
.روبرويت بنشينم ،
.من خسته دل شاد...
.از ملامت رقيب نگريختم ،
.نرفتم از ميدان...
.ز رهت جان دهم و،
. هرچه بادا باد...
. گرچه بخت يار نباشد؟ ،
.ستيز خواهم کرد! ...
. اينچنين آموخت عشق ،
.همچو سرو باشو آزاد...
غ..ر..آ
جوادتبريزي
03/11/18
+
..حسرت بيداري..B
.تاکي بسوزد يک خلق
.در حسرت بيداريت
.من منتظر در چهار دهه ،
.در حسرت هوشياريت...
اي نرگس دشت غزل،
. من با تو در خلوتم...
تا کي نشينم منتظر ،
يا سرنهم برشانه ات ...
تاچند طلوع و چند غروب ،
.من غمخورم در غربتت...
غ..ر..آ
.تاکي بسوزد يک خلق
.در حسرت بيداريت
.من منتظر در چهار دهه ،
.در حسرت هوشياريت...
اي نرگس دشت غزل،
. من با تو در خلوتم...
تا کي نشينم منتظر ،
يا سرنهم برشانه ات ...
تاچند طلوع و چند غروب ،
.من غمخورم در غربتت...
غ..ر..آ
جوادتبريزي
03/11/18
+
.. لاک غم..
.با چينش واژه هاي کلامت ،
.مرا کجا ميبري ...
. مرا با عطر نفس هايت،
. همدم ميکني ؟...
.بيا که با تمام حسم ،
.برايت شعر سرودم ...
.کنون که تو دلبري و ،
.از دلم دل ميبري ...
.مکش مرا به لاک غم!،
. اي آشنا که عاشقم ...
.حسم کن مرا ببين؟،
.گرنه به انزوا ميبري ...
غ..ر..آ
.با چينش واژه هاي کلامت ،
.مرا کجا ميبري ...
. مرا با عطر نفس هايت،
. همدم ميکني ؟...
.بيا که با تمام حسم ،
.برايت شعر سرودم ...
.کنون که تو دلبري و ،
.از دلم دل ميبري ...
.مکش مرا به لاک غم!،
. اي آشنا که عاشقم ...
.حسم کن مرا ببين؟،
.گرنه به انزوا ميبري ...
غ..ر..آ
انديشه نگار
03/11/12
+
...سايه نيلوفر....
وقتي ميريزد جرعه جرعه ،
آه آز چشم ترم ...
مشعل عشقت شعله ،
ميگيرد در سينه ام....
سطر سطر خاطراتم ،
نوشتم از خاطرت...
مست انگور نه مستِ ،
توام اي دلبرم ....
در بهشت باغ ريشه دارد،
با همه سوز گداز ...
ميل دارم سرگذارم ،
زير سايه ي نيلوفرم...
غ..ر..ا
وقتي ميريزد جرعه جرعه ،
آه آز چشم ترم ...
مشعل عشقت شعله ،
ميگيرد در سينه ام....
سطر سطر خاطراتم ،
نوشتم از خاطرت...
مست انگور نه مستِ ،
توام اي دلبرم ....
در بهشت باغ ريشه دارد،
با همه سوز گداز ...
ميل دارم سرگذارم ،
زير سايه ي نيلوفرم...
غ..ر..ا
در انتظار آفتاب
03/10/29
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید