پيام
+
[وبلاگ]
*پيچ و خم تبليغ (1)*
با اشک مادر و چهره غمگين پدر و بدرقهي آنها دوران پر پيچ و خم تبليغِ خارج از زادگاه آغاز شد. دوست و اقوام از کوچک و بزرگ مخالف بودند و هر کدام به نوعي مخالفت خود را ابراز ميکردند و دستور به ماندن در شهر ميدادند. اما به دلايلي که قابل ذکر نيست بنا بر رفتن بود.http://mehraban63.ParsiBlog.com/Posts/153/
پارسي نامه
95/4/27
حسين هاتفي.
اين سفر و تبليغِ ماه مبارک، سه نفري آغاز شد و با ديگر سفرها فرق ميکرد. بزرگترين و مهمترين رسالت هر طلبه تبليغ است که اين توفيق براي بعضي در مناسبتهاي مختلف فراهم ميشود. خوشا به سعادت آنها که دائم در اين پيچ و خم و مشغول دلدادگي با صاحب و مولا هستند.
راه طولاني بود. براي فرار از گرماي جاده مجبور بوديم صبح زود با پرايدو حرکت کنيم.
حسين هاتفي.
(همراه با واو، نبايد کلاس پرايد را پايين آورد. اميدوارم پرادو سواران ناراحت نشوند. گرچه آن هم کلاس ندارد!) بودن همسر و همسنگر و فرزند در اين تبليغِ طولاني حس و حال و البته مشکلات متفاوت ديگري داشت. جادهها و شهرها يک به يک پشت سر گذاشته شد و حوالي ظهر به محل تبليغ رسيديم.
طبق آدرس به پيش ميرفتيم؛ آسفالت؛ جاده خاکي؛ و انتهاي يک کوچه که ...
.: ام فاطمه :.
عالي بود خدا قوت @};-/ چقدر اين گل مصنوعي کنار لباس فاخر روحانيت و هنر زيباي دست هاي ايراني (فرش و پارچه) ناهمگون و زننده است (البته مي بخشيد ما کلا با گل مصنوعي مشکلات عديده داريم! :) )
حسين هاتفي.
ممنونم از عنايت و توجه شما. درست مي فرماييد:) متاسفانه فرصت پيدا کردن عکس مناسب نبود و اکنون تعويض شد.
.: ام فاطمه :.
عالي شد خيلي زيباست
حسين هاتفي.
ممنونم
واعظ خويش
خداقوت