پيام
+
[وبلاگ]
*رنگ باختن معنويت*
وسطهاي دعاي جوشن کبير مردم درخواست کردند که ميخواهند استراحتي داشته باشند. بلند شدم و رفتم چايخانه مسجد و با بر و بچ تدارکات خوش و بشي داشته باشم و البته چايي هم نوش جان. صداي جر و بحث و حالت نيمه فرياد از فضاي مسجد به گوش ميرسيد. خادم جوان مسجد وارد چايخانه شد. پرسيدم جواد چه خبره؟ گفت هيچي، يکي دو نفر يا بيشتر به مسئول هيئت أمناء اعتراض داشتند.
پارسي نامه
95/4/27
حسين هاتفي.
جمعيت خانمها زياد بود و مقداري از فضاي عقب مسجد به خانمها داده شده بود. آن وقت مشکل اينجا بود، پنکهاي که عقب مسجد بود ديگر بر فراز سر آقايان به چرخش در نميآمد و گرماي هواي اين شهر خوش آب و هوا همراه گرماي معنويت، باعث اذيت جسم و جان آقايان ميشد. از همه مهمتر تکيه گاه عقب مسجد هم از آنها ربوده شده بود! http://mehraban63.ParsiBlog.com/Posts/149/
حسين هاتفي.
... چه کسي دعا بخواند؟ چند فراز بخواند؟ چرا صدا بلند نيست؟ چرا صدا اکو ندارد؟ باند بلندگو اين طرف باشد، آن طرف نباشد. اين تعقيب نخواند، اين اذان نگويد، اينجا جاي اوست (سرقفلي داره) تو نبايد بنشيني، حرف و حديث گفتن پشت سر همديگر در کادر مسجد و ... همه و همه از عواملي است که معنويت را از بين ميبرد و آن هدف اصلي نماز و مسجد و دعا و مناجات فراموش ميشود ...