پيام
+
*مرحمت* گفت: «آقا جان! من از ادربيل آمدم تا اين جا که يک خواهشي از شما بکنم.» رييس جمهور عبايش را که از شانه راستش سُر خوره بود درست کرد و گفت: «بگو پسرم. چه خواهشي؟»
*-آقا! خواهش ميکنم به آقايان روحاني و مداحان دستور بدهيد که ديگر روضه حضرت قاسم عليه السلام نخوانند!*
-چرا پسرم؟
*مرحمت* به يک باره بغضش ترکيد و سرش را پايين انداخت و با کلماتي بريده بريده گفت:
همابانو
95/7/26
حسين هاتفي.
«آقا جان! حضرت قاسم عليه السلام 13 ساله بود که امام حسين عليه السلام به او اجازه داد برود در ميدان و بجنگد، من هم 13 سالم است ولي فرمانده سپاه اردبيل اجازه نميدهد به جبهه بروم. هر چه التماسش ميکنم، ميگويد 13 سالهها را نميفرستيم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس اين همه روضه حضرت قاسم عليه السلام را چرا مي خوانند؟»
سبيل الله...
):
حسين هاتفي.
... کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبيل، مرحمت را خوشحال و خندان ديد که با حکمي پيشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. مي توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولي مطمئن بود که مي رود و اين بار از خود امام خميني رحمة الله عليه حکم مي آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در ليست بسيجيان لشکر 31 عاشورا. *حکايت ديدار شهيد مرحمت بالازاده با مقام معظم رهبري را در لينک فيد بخوانيد*