پيامهاي ارسالي
+
*همه اتفاقها دير يا زود افتادنياند!*
*مانند دانههاي تسبيح...*
يکي بعد از ديگري:
*تولد، کودکي، نوجواني، جواني، عشق... و مرگ!*
آه که چه نظم تکراري و کسالت آوري!
کاش ميشد زمان را مثل نخ تسبيح، از بين همه اين اتفاقات بيرون بکشيم
آنگاه در اوج جواني، در يک روز بلند تابستاني، عاشق ميشديم...
آروزهاي بلند پروازانه نوجواني را ارزاني عاشقيهامان ميکرديم
...*
عکس و متن : نگارستان خيال*
* راوندي *
103/6/10
و قهقهههاي کودکانهمان، زلالي عشقمان را فرياد ميکرد...
*و آنگاه، مرگ؛ اين پايان ناگزير همهي اتفاقها، در يک شب سرد **زمستاني، به سراغمان ميآمد و ... تمام! ....*
*اين، دوست داشتني ترين بينظمي دنياست!*
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري
تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583
6 فرد دیگر
21 فرد دیگر
+
نميخواهم عاقل شوم
بزرگ شوم
ميخواهم همان کودک بمانم
با تمام خبط هاي کودکانه ام
نميخواهم روزگارم
نگاهم
افکارم عوض شوند
ميخواهم همانقد ساده و کودکانه دوستت بدارم
ببوسمت
حتي از شيشه ماشين
که پايين آوردي اش
ناگهاني
بي مقدمه
.
.
.
نگارستان خيال
* راوندي *
103/6/10
+
*يه پاييز زرد و*
زمستون سرد و
يه زندون تنگ و
يه زخم قشنگ و
*غم جمعه عصرو*
غريبي حصر و
يه دنيا سوالو
تو سينم گذاشتي
جهاني دروغ و
يه دنيا غروب و
* يه درد عميق و *
يه تيزي تيغ و
يه قلب مريض و
* يه آه غليظ و *
يه دنيا محالو
تو سينم گذاشتي رفيقم کجايي؟
. دقيقا کجايي؟
* کجايي تو بي من، تو بي من کجايي؟*
.
.*عکس : نگارستان خيال*
نگارستان خيال
103/6/10
6 فرد دیگر
28 فرد دیگر
+
پلک جهان مي پريد
دلش گواهي ميداد
اتفاقي مي افتد
اتفاقي مي افتد
و
فرشته اي از آسمان فرود آمد
.
.
@};- @};- *تولدتون مبارک مادرهماي عزيز و مهربان *@};- @};-
.
.
كيوان گيتي نژاد و
103/4/3
واي مهسا جون .. شرمنده کردين بخدا... فدات بشم من ... نميدونم با چه زبوني از اينهمه لطف و محبت قدرداني کنم .. عکس کيک که منو ديوونه کرد .. اگه راستکي بود اصلا بهش دست نميزدم فقط ميزاشتمش تو يخچال و با عشق نيگاهش ميکردم .. ما شا الله به دستان هنرمندانه شخص کيک پز و شما عزيز دلم که مي دوني مادر هما عاشق گل و گلدون هست ..B-)
تولدتان گلگون چشمتان خندون ايام به کام شريفه تون کثرت نعمت براتون پيدا غم زدلتان پر بکشد مادام العمر حضور و وجود وزينتان براي عزيزانتان مستدام و دائمي انشا الله الرحمن و الرحيم.هميشه خندون ببينمتان و تولدتان را هد ساله جشن بگيريم که شما خواهري وارسته با ايمان با معلومات و فخر آفريني کم نظير در بين دوست و ناآشنا هستيد که خدا به کرم خويش شما را از همه بلايا دربردارد انشاالله
+
براي روزهاي خوب تو دعا مي کنم
روزهاي خوب تو ربط عجيبي
به حال خوب من دارد
*ترخون بانو*
102/5/20
+
*تو هم به فکر مني حاضرم قسم بخورم
همين زمان علني حاضرم قسم بخورم
به شوق وصل تو هر روز روزه ميگيرم
و با چنين دهني حاضرم قسم بخورم*.....
نگارستان خيال
102/5/20
@};- @};- از «سفيان بن عبد اللَّه» روايت است كه گفت به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفتم:
ما اخوف ما تخافه على فقال هذا و اخذ بلسان نفسه «2».
«اى رسول خدا! از چه چيز بر من بيشتر مىترسى؟ فرمود: اين و زبان خود با دست گرفت».
و از «يونس بن عبيد» نقل كردند كه گفت: نفس خود را اين گونه يافتم كه رنج روزه را در گرماى سخت مىتوانست كشيد؛ اما ترك كلمه اى كه به كار نمىآيد نمىتوانست كرد.
+
*صداي سنج و دف و بوي سيب مي آيد ...*
دوباره حال و هوايي غريب مي آيد
*براي گريه ...
بها ، نه....
بهانه ميخواهم ....*
به سر توان و طاقت و صبر و شکيب مي آيد
سوار بال نسيم ..
*غروب عاشورا ....
غبار غربت "شيب خضيب " مي آيد ..*
ز گوشه گوشه اين دشت پر بلا
اکنون ...
*صداي ناله ي "امن يجيب " مي آيد ....*
.
*متن :نگارستان خيال *
نگارستان خيال
102/5/20
+
چگونه قدم هايشان ميپيچد
لاي درختان!؟
چگونه شکوفهها را
به موهايشان سنجاق ميزنند
و مسير کوچهها را بو ميکشند!؟
و چگونه
از بهار و زيباييهايش مينويسند،
وقتي تو را نديدهاند...!
نگارستان خيال
102/5/20
+
.
من در توخلاصه شده ام
مثل شعرهاي شاملو
در آيدا ، مثل اندوه در شب
هرجاي جهان باشي فرقي نمي کند
من هر شب يواشکي
به چشمان خيالت زل مي زنم
صبح ها چايي ام را
با خيال قشنگت شيرين مي کنم
و گاهي کنار شمعداني ها مي نشينم
شاعر چشمهايت مي شوم
و هربار که از روياي آمدنت نا اميد مي شوم
مثل پرنده اي کوچک مي شوم که روي
نيزار مي نشيند
و براي فراموش کردن چيزي خودش را
به آواز مي زند ...
نگارستان خيال
102/5/20
+
مرگ ، شايد
*يکي از همين روزها*
مرا به يک پياده رويِ دو نفره
دعوت کند ؛
در اين ميان
نگران شعرهايي هستم
که شب ها
زير بالش گريه کردم و
*تو هرگز*
*آنها را نخواهي خواند...*
..
.
غزل صداقت
101/8/4
ديگر نگران نيستم.... در عوض نگران ساعاتي هستم که در اين حسرت گذراندم و بابت آنها به سختي بازخواست مي شوم.. مي داني رفيق..! دنيا خيلي کوتاه ست.. و تمام اتفاق ها سر جايش مي افتد.. هميشه همين طور بوده.. "هميشه اونجوري که ما ميخوايم اتفاق نمي افته..."
+
هر روز از کوچه ي چشم تو گذر خواهم کرد
* هر روز از کوچه ي عشق تو سفر خواهم کرد*
چه تو باشي به انتظار من، يا که نباشي دگر
* من به هواي ديدن تو يک نظر خواهم کرد*
.
آيين
انديشه نگار
101/6/23
+
به خداحافظي تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتي ودلم ثانيه اي بند نشد
لب تو ميوه ممنوع ولي لب هايم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر
هيچ کس هيچ کس اينجا به تو مانند نشد
هر کسي در دل من جاي خودش را دارد
جانشين تو در اين سينه خداوند نشد
خواستند از تو بگويند شبي شاعر ها
عاقبت باقلم شرم نوشتند: نشد!!!
.
.
قلمدون
101/1/17
+
يه وقتايي هست دلم برات خيلي تنگ مي شه
من اسم اين وقتا رو گذاشتم هميشه هميشه
جاي همه ي عزيزايي که ديگه پيشمون نيستن خالي ... :
جاشون سبز ، يادشون گرامي ، روحشون شاد
عارفانه هاي يک دوست
101/1/16