پيام
+
دل من باز برايت غزلي را خوانده
به گمانم كه دلت دستِ دلِ ما خوانده
وقت رفتن به سر کوچه به يادم افتاد
آيه اي را که به گوشم لب آبا خوانده
تا نگاه دگران با تو تلاقي نكند
دل من باز برايت وجعلنا خوانده
بر سر کوچه رسيدي و دل نازک من
باز مجنون شده و قصه ي ليلا خوانده
مادرم چشم تر و آه و غزل باهم ديد
خنده زد بر دلم و فاتحه اش را خوانده
براي خـودت زند
94/8/18
حرف امروز من
متن خودم 94/6/25... *آبا: در تركي به معني مادر*
کلبه تنهايي*مريم*
:-|