شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ داشت قرآن مي خوندبهش گفتم بيا تو سنگر بيرون خطر داره گفت تموم بشه ميام...همونطور كه دوزانو داشت قرآن مي خوند خمپاره مياد و مستقيم مي خوره تو كمرش دويدم طرفش.....
خطا در آدرس عکس
ديدم برگه هاي قران رو باد يكي يكي داره پراكنده مي كنه .تا رسيدم به قرآن اين صفحه اش بود:ياايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك....
ارجعي الي ربك....
ارجعي الي ربك خدايا قسمت ما هم بگردان
روحش شاد
اين خاطره براي يكي از شهداي قزوينه
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top