پيامهاي ارسالي
تولد ديگر
91/11/27
داداش اين سايت مال من نيس که بخوام ترفند براش به کار ببرم . منم يکي از برندگانشم که تا حالا حدود 20-30 تومن شارژ ازش گيرم اومده . خدا بده برکت ! گفتم تبليغشونو اينجا بذارم که خدا هم خوشش بياد و 4 نفر ديگه م برن که هم واسه رتبه اونا خوب باشه هم من مديونشون نباشم و هم يه چيزي هم گير بچه هاي پارسي بلاگ بياد ، همين
منم شما رو نگفتم! من اصلاً زير بار اين نميرم که به چنين سايتي برم،اگه مرد هستند برند رقابت کنند نه اينکه اينجوري رتبه ببرند بالا! ومطمئناً پس از مدتي که رتبشون خوب شدند شارژ ازش خبر نيست، وازاون طرف تبليغاتي مي کنند که تلافي اين شارژ ها در بياد.
اتفاقا دارن روي ورژن جديد کار ميکنن که همه بتونن شارژ ببرن . جز شاارژ دادن هم هدف ديگه اي ندارن که بخوان تغييرش بدن . حالا ميخواد رتبه شون بالا بره يا نه من با اوناش کاري ندارم .بالاخره هرکي از يه طريقي وارد ميشه و سايت درست ميکنه .به نظر من کارشون جالب بوده چون باعث شدن خيليا به جاي اينکه پاشون جاهاي ديگه اي بذارن که نبايد بذارن بيان توو اين سايت مشغول بشن
+
قابل توجه مخالفين محترم : اين فيد صرفا جهت جاري شدن لبخند بر لبان دوستان قرارداده شده و هيچ ارزش قانوني ديگر ندارد ... روز اول مدرسه بچه هاي امروزي
![خطا در آدرس عکس](http://upload.tehran98.com/img1/kg84x4dr7q1116vru3h7.jpg?w=403&h=403)
تولد ديگر
91/11/11
مي دوني يه جورايي تفاوت عجيبي داره.... چهره ش خيلي خاص شده.... من اولش که ديدم جا خوردم.. مثل عروسکي که خيلي خيلي خيلي شبيه آدم باشه... يا مثل آدمي که خيلي شبيه عروسک باشه. بعد هم اين پوشش و بعد هم اين آرايش .. مي دوني نتونستم تصوير رو درک کنم
+
يه بحثي توو هوش مصنوعي داريم به اسم منطق مرتبه اول که بايد جملات رو به زبون کامپ تبديل کنيم ... سوال پايان ترمش اين بود : ارسطو ميگه : يوناني ها دروغگو هستند
ارسطو يونانيست پس ارسطو دروغگوست
پس يونانيها راستگو هستند
در نتيجه : ارسطو راست ميگه که يوناني ها دروغگو هستند |:
اگه فهميدين چي شد به منم بگين :-??
ارسطو يونانيست پس ارسطو دروغگوست
پس يونانيها راستگو هستند
در نتيجه : ارسطو راست ميگه که يوناني ها دروغگو هستند |:
اگه فهميدين چي شد به منم بگين :-??
تولد ديگر
91/11/11
+
"هر چه بيشتر نگاه کني، افراد زيباتري پيدا مي کني"
اين قانون چشم هاي خيابان نشين است
چشم هايي که لذت عشق را از صاحبانشان مي گيرند
اين قانون چشم هاي خيابان نشين است
چشم هايي که لذت عشق را از صاحبانشان مي گيرند
![خطا در آدرس عکس](http://www.shiaupload.ir/images/91363341857290900522.jpg)
شبستان نور
91/11/10
![منتخب](http://www.parsiblog.com/IMGs/Mohr.gif)
2 فرد دیگر
11 فرد دیگر
+
آخ چقدر دلم مي خواهد در يک هواي پاک و در اوج سکوت بين درختان قدم بزنم بدون هيچ دغدغه اي، مثل پرنده ها آزادانه،
آري آزادانه، آزادي اي که مجبور نباشم به خودم کلي وسيله آويزان کنم، و ساعت هاي با ارزش عمرم را پاي ميز توالت تلف کنم براي آرايش، که شايد کسي به من نگاه کنه.
نه؛ اين آزادي را نمي خواهم.
آري آزادانه، آزادي اي که مجبور نباشم به خودم کلي وسيله آويزان کنم، و ساعت هاي با ارزش عمرم را پاي ميز توالت تلف کنم براي آرايش، که شايد کسي به من نگاه کنه.
نه؛ اين آزادي را نمي خواهم.
![خطا در آدرس عکس](http://www.shiaupload.ir/images/91106604801555634355.jpg)
طراحان خردادي
91/11/10
![منتخب](http://www.parsiblog.com/IMGs/Mohr.gif)
+
برترين ها ...
![خطا در آدرس عکس](http://yaran14.parsiblog.com/Files/e8a5239e91519dc90ce1eeb25c4d95ea.jpg?w=600&h=436?w=600&h=436)
لبخند هاي خاک&
91/11/6
+
در ميان بني اسرائيل عابدي بود. وي را گفتند:« فلان جا درختي است و قومي آن را مي پرستند» عابد خشمگين شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابليس به صورت پيري ظاهرالصلاح، بر مسير او مجسم شد، و گفت:« اي عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بريدن درخت اولويت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگير شدند.
![خطا در آدرس عکس](http://3ali3.com/wp-content/uploads/2013/01/derakht.jpg?w=400&h=420)
جناب همسر
91/10/24
عابد بر ابليس غالب آمد و وي را بر زمين کوفت و بر سينه اش نشست. ابليس در اين ميان گفت: «دست بدار تا سخني بگويم، تو که پيامبر نيستي و خدا بر اين کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دينار زير بالش تو نهم؛ با يکي معاش کن و ديگري را انفاق نما و اين بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست مي گويد، يکي از آن به صدقه دهم و آن ديگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد ديگر روز، دو دينار ديد و بر گرفت. روز دوم دو دينار ديد و برگرفت. روز سوم هيچ نبود. خشمگين شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابليس پيش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتواني کند» در جنگ آمدند. ابليس عابد را بيفکند چون گنجشکي در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پيروز آمدم و اينک، در چنگ تو حقير شدم؟»
+
در فنجان خالي ميشوم
شبيه عابران خسته
مرا قورت ميدهي و من
راه قلبت را پيش ميگيرم
در قهوه اي که
به رگهايت جاري است!
شبيه عابران خسته
مرا قورت ميدهي و من
راه قلبت را پيش ميگيرم
در قهوه اي که
به رگهايت جاري است!
![خطا در آدرس عکس](http://up.shadfa.com/images/gpjr263c6v1fvg8erz.jpg?w=541&h=434)
مهران حداد
91/10/13
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید