پيام‌هاي ارسالي
+
گويند روزي شيطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهاي خود را به شکل چشمگيري به نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود. ولي در ميان آنها يکي که بسيار کهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد، بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسي از او پرسيد: «اين وسيله چيست؟»
.jpg?w=450&h=330)
.:آيينه:.
94/1/28
daneshjooo
شيطان پاسخ داد: «اين نوميدي از توانايي‌هاي خود و رحمت خدا است.»
آن مرد با حيرت گفت: «چرا اين قدر گران است؟»
شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون اين مؤثرترين وسيله من است. هرگاه ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند، فقط با اين وسيله مي‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاري را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسي را به احساس نوميدي، دلسردي و اندوه وا دارم، مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بکنم.
daneshjooo
. من اين وسيله را در مورد تمامي انسان‌ها به کار برده‌ام. به همين دليل اين قدرکهنه است
ياسيدالکريم
.:آيينه:.
سلام.. زادروزتون رو تبريک عرض ميکنم.. زنده باشيد و عاقبت بخير در پناه حضرت حق ان شاءالله..
+
در ساحل با خدا قدم مي زدم. بر پهنه آسمان صحنه هايي از زندگي ام برق زد. در هر صحنه، دو جفت جاي پا روي شنهاديدم. يکي متعلق به من و ديگري متعلق به خدا متوجه شدم که چندين بار درسخت ترين و غمگين ترين دوران مسير زندگي ام، فقط يک جفت جاي پاروي شن بوده است.
خدايا، تو گفتي در تمام راه با من خواهي بود.خداپاسخ داد:
اگر در آزمون ها و رنج ها، فقط يک جفت جاي پا ديدي زماني بود که تو را در آغوشم حمل مي کردم
خدايا، تو گفتي در تمام راه با من خواهي بود.خداپاسخ داد:
اگر در آزمون ها و رنج ها، فقط يک جفت جاي پا ديدي زماني بود که تو را در آغوشم حمل مي کردم
.:آيينه:.
94/1/28
+
پدري دست بر شانه پسر گذاشت و پرسيد: تو ميتواني مرا بزني يا من تورا؟پسر جواب داد: من ميزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولي باز همان جواب را شنيد
با ناراحتي از کنار پسر رد شد.بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد پسر جواب داد شما ميزني.
پدر گفت چرا دوبار اول اين را نگفتي؟
پسر جواب داد تا وقتي دست شما روي شانه من بود عالم را حريف بودم ولي وقتي دست از شانه ام کشيدي قوتم را با خودبردي
با ناراحتي از کنار پسر رد شد.بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد پسر جواب داد شما ميزني.
پدر گفت چرا دوبار اول اين را نگفتي؟
پسر جواب داد تا وقتي دست شما روي شانه من بود عالم را حريف بودم ولي وقتي دست از شانه ام کشيدي قوتم را با خودبردي
daneshjooo
93/1/2
+
گفت جبران ميکنم،
گفتم کدامش را ؟
عمر رفته را ؟
روي شکسته را ؟
دل مرده را ؟
حالا من هيچ...
جواب اين تار موهاي سفيد را ميدهي ؟
نگاهي به موهايم کرد و گفت :
چه پير شده اي ...!
گفتم جبران ميکني ؟
گفت ...
کدامش را...؟
گفتم کدامش را ؟
عمر رفته را ؟
روي شکسته را ؟
دل مرده را ؟
حالا من هيچ...
جواب اين تار موهاي سفيد را ميدهي ؟
نگاهي به موهايم کرد و گفت :
چه پير شده اي ...!
گفتم جبران ميکني ؟
گفت ...
کدامش را...؟
daneshjooo
92/11/19
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید