شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ همه اتفاق‌ها دير يا زود افتادني‌اند!
مانند دانه‌هاي تسبيح...
يکي بعد از ديگري:
تولد، کودکي، نوجواني، جواني، عشق... و مرگ!
آه که چه نظم تکراري و کسالت آوري!
کاش مي‌شد زمان را مثل نخ تسبيح، از بين همه اين اتفاقات بيرون بکشيم
آنگاه در اوج جواني، در يک روز بلند تابستاني، عاشق مي‌شديم...
آروزهاي بلند پروازانه نوجواني را ارزاني عاشقي‌هامان مي‌کرديم
...
عکس و متن : نگارستان خيال

خطا در آدرس عکس
و قهقهه‌هاي کودکانه‌مان، زلالي عشق‌مان را فرياد مي‌کرد... و آنگاه، مرگ؛ اين پايان ناگزير همه‌ي اتفاق‌ها، در يک شب سرد زمستاني، به سراغ‌مان مي‌آمد و ... تمام! .... اين، دوست داشتني ترين بي‌نظمي دنياست!
خيلي زيباست بانو
متشکرم محدثه جان
هم عکس و هم متن بسيار زيبا ..
سپاسگزارم
من خسته ام از اينکه هر روز فقط باشم از اينکه عده اي سيب هاي يک درخت را به تاراج ببرند ولي من هنوز سيب سرخ بالاي درخت را حتي بو هم نکره ام باور نميکنيد دستانم را بو کنيد بوي سيب نميدهد بوي نم دارد نم باران ديروز است
واي چه سيب خوش رنگي
متن و عکس هر دو دلنشين بود
اوه عجب عکسي آفرين
ممنونم عرفان و ادب.... و آقاي عباسي... لطف داريد.
ياد اين پست بخير عکسش مخصوصا
*قاصدك*
هم عکس فوق العاده زيباست و هم متن . حضورتون مستدام
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) دفتر خاطرات پارسي بلاگ گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها کانال ايتا پارسي بلاگ از پست هاي بچه هاي پارسي حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583
ممنونم از لطفتون
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top