پيامهاي ارسالي
+
شکست خوردم..
.
با فتح شـهري کـه..
"تـــ..ــو" در آن نـَبودي..
.
همابانو
103/8/13
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1393/11/29/469035_270.jpg
كيوان گيتي نژاد و
سلام
كيوان گيتي نژاد و
خدايا تابلوهاي زيبا رو يکي يکي رد کردم حالا نوبت خودم است بيتوته مي کنم همينجا من شهيد گمنام هستم
+
به من خُرده نگير
*
*
دست ِ خـودم نيـسـتـ
*
*
مـن فـقط بـلـدم عــاشـقت بـاشـم..
س ب ح ا ن
همابانو
103/8/13
عاشقي درد است اما دردي که از نقل و نبات شيرين تر است و براي قند خون هم ضرر ندارد ولي زياد بخوري بايد تاوان زياد خوردن ات را طوري پس دهي که شيره نبات خونت را با يک لوله پليکا در جان شيرين زندگي پس زني و حرف زياد هن نزني و در واقع خودم و مي گم خفه خون بگيرم و ساکت از کوچه ليلي گذرم بابت اينهمه بازي با موج دريا و ساحل ديوانه خانه مهمان عيدي نشوم
+
حتي اگر
يــک قــدم
مـانـده باشد تـا "بـهـشـت"
*
*
*تـ..ــو*
صـدايم کـُـني
*
*
بــرميـگردم
.
همابانو
103/8/13
و بازنده اند پس تا دير نشده بخوان حيدريم حيدري در پي حيدر است لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار شايد لايق شوي در حضور در زمان مقرر پشت علم صاحب علمدار صحراي احمر که خود داني و درک خ آهي کرد علم و صاحب علم را به وقت مقرر پس بشتاب به هر وسيله و مرتبطي تا نماني جاي در صف آن اوليا الله و اولادي که صاحبان شرف و نام و خلقت تواند سخت است بيانش. ولس چه نخواهي و بخواهي آزاده اللهي برآن است
برگرد تو را قسم به ليلي شيرينم دستم بگير يوسفم از چاه برون شد و من در قوم خرد همچنان دردمندم رهايم نکن خدا قسمت مي دهم به همه داشته هايت يا امام رضا سوگند به پيمان و عهدي که ميان من و تو دلدار دلکش من است قسم ميدهم هرچه حال خراب من است افزون و بي اندازه بيمقدار و بدون ساحلي همچنان گم در مه آلود زندگي غرق ام ولي همه اش به جاي تبسم معشوق و دلدار اهل بيت اش نما
+
اين همه "دوستت دارم"
را ..
براي کدامين روز مبادا کنار گذاشته اي؟!..
س ب ح ا ن
همابانو
103/8/13
http://www.hammihan.com/users/users2015/status/original/HamMihan-201518311616229026911456323304.6482.png
روز مبادا کجا بود اين بيچاره مجنون به روي کدوم ماسه ساحلي و بر روي کدامين موج دريا بود که گفت پاک نشو پاک نکن که تو از نبود واژه دوست دارم گله مي کني؟مگر خودت نگفتي گوش کن؟گوش کن؟با زبان بسته با تو سخن مي گويم....هرچي فحش خوار و مادر را با اشاره و زبان ميخي ب. سنگوارهها قبرستان توهمات اين مجنون نصيب اش ....پاسخ ام ده ؟که نگاهي....
+
چرخ گردون
چه بخندد
چه نخندد
تو بخند
مشکلي
گر تو را
راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ،
فاني و باقي ،
همه زنجير به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
sobhan
103/1/7
ممنون پراميد از غم و چاه اش کور کردن مقنن هم اول مي گه بايد دستگاه بزارن اگر لوله باشه زمين رو بکنن و لوله رو کور و با سيمان پرش کن آن و از رو بکشن من ام گفتم اون اولش بايد مي کردن که حالا شب عيدي کند و کاري شئون نداره خودمون و بزنيم به کوچه علي چپ هم باز کاري پيش نميره پذيرش حقيقت گاهي آخرين مولفه ايست که چاره کاره چه بخواي چه نخواي شه
+
اي رفته ز دل!
راست بگو ..بهر چه امشب
با خـــ ـاطــره هــ ـا آمــده اي بـاز بـه سـويـم؟!..
.
sobhan
103/1/3
کار کنه يک آدم تنها وقتيم بينه چند نفر بهش سلام مي کنند خودش گم مي کنه شروع به آشوب مي کنه آدم خوب و با انصاف هم ذوق اش و کور نمي کنه بهش چهارتا قربونت برم و تو چه ماهي و زمان نداري و تو چه چه غاز و عطر خاله سوسکه عصر مايي و عموزنجير باف رو تو عمومي و اينا اونم با اش ه خرکياش باعث ميشه در آخر بگي دهن ات و ببند نکبت با او بيريج دندونهاي الا بهت مي گم يک ماست چند من اش خواب مياره و همين سخت بود؟
اي تاير قدسي عيد آمد و من همچنان ايستاده ام بر روي دوپاي خويش بي اميد نيستم از بحر ذره اي اميد به زندگي ولي خوش بيني زياد هم جنونم را سرکش مي کند و صبرم را بي تاب مي کند حالم را خراب که هست به ويرانه اي خالي از نفسي و جانپناه ديگر کاملا خرابش مي کند اميدي نيست اما دل از خدا نکنم و بر آسمانش دست دعا بگردانم و يقين دارم آن شمس الشموس زيبايم همين الان عيدي را به راز دلم آغشته و به دستم داده
+
از سحر عِطر دل انگيز "تــ..ــو" پيچيدهـ به شــهر
*
*
بــاز ديشب چـه کسي" خــواب ِ تــ..ــو "را ديــدهـ بــه شـَـهر..
*
*
sobhan
103/1/3
+
باز دي مــاهـَـ ست و چــ ـاي..
*
*
با "تـــ..ــو" مي چسبد فقط..
.
sobhan
103/1/3
9 دي منظور بود پيوند خورشيد لبهاي خشکيده يک مجنون خيره به نور رخسار ليلي زبانش را لال و چشمانش را جز به ليلي و اشعه مدهوش گرش کور و گنگ و بي حرکت و مستي خموش از يک متوهم بداقبالي و بي ارزش و مفت گران براي کي ديگر فرق مي کند عاقبت اين بي مقدار ديوانه که جز نه نه اش کي مي خواد اون بدحيبت را که ديوانه خانه ام آخرش اون را م
همه را دعوت به عيدي بي نظيري مي کنم و آن هديه آن يوم الله افسانه اي بود که عشق از کالبد درون به سوي خورشيد در دل باغبون در جوار کنايه و آنچه آيد به سراغم ديگر گذشت عيد نمود خود را عيان عاقبت تيره و تار در پيش رويم اما من ايستاده ام بازي که پايان ندارد آخرش همان نيستي جهان است پس فرار کردن از عاقبت بي غيرتي و شکستي ست که خداوند به هيچ حيدري تحصيل ندارد من ايستاده ام و نوش جان چاي خوش جوش خوش بيانت
+
"جـان ِ دلم " هـ ـاي ِ من.. دِق کردند گوشه زبانم..
.
پس کِي با نـام ِ کـوچکـم صِدايـَم مـيکـ ـُني؟!
.
sobhan
102/12/26
7يلي جان درست است که زبان ام قاصر است از بيان نام تو ولي اگر گاها شيرين ميشنوي و يوسف ام را هم ميشنوي دليل بر دوجنسه بودن و يا قافيه بازي کردنم نيست اين است که دل را وقتي به سه قسم کني دوتکه به يکي و قسم سوم هم در حق ديگري اين ميشه که با هم دست به يکي مي کنند و واي به روزي که تنها بي افتي خدا پيشمرگه کنه زودتر و اولين ايستگاه شهادت کند و بري تو زمين دشمن به
+
ليلي و مجنون اگر بودند در دوران ِ "تـــ..ــو"..
*
*
اين يکي حيران ِ من بــود
وآن يکي حيران ِ" تـــ..ــو"..
.
sobhan
102/12/26
يلي جان درست است که زبان ام قاصر است از بيان نام تو ولي اگر گاها شيرين ميشنوي و يوسف ام را هم ميشنوي دليل بر دوجنسه بودن و يا قافيه بازي کردنم نيست اين است که دل را وقتي به سه قسم کني دوتکه به يکي و قسم سوم هم در حق ديگري اين ميشه که با هم دست به يکي مي کنند و واي به روزي که تنها بي افتي خدا پيشمرگه کنه زودتر و اولين ايستگاه شهادت کند و بري تو زمين دشمن به
بعد کم کم که آتيش ها فروکش کرد کاشفين اجساد بيان به عنوان گمنام ببرند تو مسجد يا مدرسه اي گمنام خاک ات کنند تا آتيش ها که خ ابيد برم يواشکي يک شب تو گوش ليلي و يوسف يک شب هم تو گوش شيرين بگم مت اونجام و الان خانواده شهيد محسوب ميشن اينجوري احتمال گور بخ گور کردنم کمتره اگر از گناهم نگذرند از سهميه خانواده شهيد بودنشان هرگز نمي گيرند ما همه چشم اميدمون به همين سهميه است خداکنه قبل ما برش ندارن
+
پاييز و زمـستـان را بـاور نـکُن
*
*
*هَــــوا*
بـي "تـــ..ــو"
*سـَـرد تــَـر از ايـن حـرفـهـاسـتـ *
*
*
هيچ غـروبي غــم انگيز تر از دوري ِ "تـــ..ـو" نـيـسـتـ
*
*
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
همه رفتند تا زمستان فصل ام شد و چه غريبانه ماندم تا اسفند حقيقت برملا شد چقدر سخته بهار را آغاز کمي که در سپيده دم آغازش خستگي 45 سال با واقعيت برسرت خراب شد دلگير حقيقت نيستم که حقيقت اساسا نه اجازه مي گيره نه داروي ضد افسردگي ميسازه اما چه سود توهم و حقيقت فصلش توفيقي نداره تازمستان ديگر خنده ها مردند گريه هم بي اشک شد انقد. خنديد که گريه ام خشک شد ديگه به حال خودم هم دل
+
دل بــود و
کـِنــاري و
فِــراغـي
*
*
ايـن" عـشـق " کـجـا بــود
که نــ ـاگـه بـه مـيـان جـَست؟!
.
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
مرده البته عشقي که توهم باشه مجازي و از دل برآيد و در هوا سرگردان لاجرم چون بومرنگ برمي گردد و چون مجازي بوده و تنها عاشق پذيرا بوده و جنگ الکترونيک معشوق بر مي گرده و مي خوره به ديوار و بعد تو سر عاشق بدبختي که معشوق هم حتي به عنوان گداي توي کوچه هم قبولش نداره و لاجرم برباد فنا ميرود ولي عاشق دلسوخته ....بگذريم جمع همه شمع و گل و پروانه من خر زهره و مغيلان بر پا مي کشم و بر
+
"تــ..ـو" مــ ـاهي ُ من ماهـي ِ اين برکــ ـه ي کــاشـي ..
انـدوهـ ِ بـزرگيــست
چـه باشـي
چـه نبـاشـي..
.
*ليلا*
102/12/17
حسبي الله لااله الا هو عليه توکلت و هوالعرش العظيم .البته چون ذهن خسته بود در مقام تعظيم در برابر بزرگي آنکه رحمن و الرحيم ات او جمعي از بينهايت اسما و اصواب قابل تشخيص در باور و شناخت و عرض ادب و ارادت و سر به تعظيم در برابر سبحاني و جبروت اي از وجود خداوند تبارک و تعالي است که ما اوجش را بدين نحو تشريح سازي در نهايت قدرت به هوش مصنوعي خود بجاي مي آوريم آنهم با تقلب