پيام
+
[تلگرام]
چون رسول خدا رحلت كرد، كار فاطمه اين بود كه بر سر قبور شهداء مىآمد، و بر سر قبر حمزه مىآمد و گريه مىكرد.
يكى از روزها من بر سر مزار حمزه رفتم، ديدم كه فاطمه- صلوات الله عليها- آنجاست و مشغول گريستن است. من صبر كردم تا از گريه فارغ شد، آنگاه پيش رفتم و سلام كردم و گفتم: اى سيده نسوان! سوگند به خدا كه با گريه خود رگهاى دل مرا پاره كردى!
فاطمه گفت: اى ابا عمرة! من سزاوار است گريه كنم چون در مصيبت بهترين پدران: رسول خدا گرفتار آمدم. و پس از آن شروع كرد به خواندن اين بيت:
اذا مات يوما ميت قل ذكره و ذكر ابى قد مات و الله اكبر
«وقتى شخصى از دنيا برود ياد او در ميان مردم كم مىشود، و ليكن ياد پدر من از وقتى كه مرده است سوگند به خدا كه بزرگتر شده است».
عرض كردم: اى سيده من! من مىخواهم از شما مطلبى را بپرسم كه در سينه من مىآيد و افكار مرا مضطرب مىكند! حضرت فاطمه فرمود: بپرس! عرض كردم: آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره امامت على قبل از رحلتشان نصى نمودند؟!
حضرت فرمود: وا عجبا انسيتم يوم غدير خم؟! اى شگفتا آيا شما روز غدير خم را فراموش كرديد؟!
عرض كردم: بلى روز غدير خم تصريحى بر اين امر بود، و ليكن من مىخواهم از آنچه كه رسول خدا در پنهانى به تو گفته است سؤال كنم!
حضرت فرمود: «من خداوند را شاهد مىگيرم كه شنيدم مىفرمود: على در ميان شما بهترين كسى است كه من در ميان شما مىگذارم، و بعد از من او امام و خليفه است، و دو فرزند او با نه نفر از صلب حسين، پيشوايان نيكو كردارند. اگر شما از آنها پيروى كنيد آنها را هدايت كننده و هدايت شده مىيابيد! و اگر مخالفت آنها را كنيد، اين اختلاف در ميان شما تا روز قيامت به طول خواهد انجاميد».
عرض كردم: «اى خانم بزرگوار من! پس چرا او از گرفتن حق خود كوتاهى كرد»؟!
«حضرت فاطمه فرمود: اى ابا عمرة! رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: مثل امام، مثل كعبه است: كه بايد به سوى او بروند نه آنكه كعبه به سوى مردم بيايد- يا اينكه گفت: مثل على مثل كعبه است-. و پس از آن فاطمه فرمود: سوگند به خدا اگر حق را به اهلش وا مىگذاشتند، و از عترت پيامبرشان پيروى مىكردند در راه خدا دو نفر هم پيدا نمىشد كه با هم اختلاف كنند، و امامت را سلف و گذشته از گذشته، و آينده از آينده ارث مىبرد، تا اينكه قائم ما كه نهمين فرزند از صلب پسرم حسين است قيام مىكرد، و ليكن ايشان آنچه را كه خداوند عقب نگاهداشت، جلو انداختند، و آنچه را جلو نگاهداشت، عقب انداختند، تا همين كه پيامبر مبعوث را در قبر خوابانيدند و لحد را به روى او بستند و او را در ميان قبر مهيا شده پنهان كردند، با ميل و شهوت خود، اختيار امام كردند، و به راى و انديشه خود رفتار نمودند. هلاك باشند و بريده، مرگ بر ايشان باد!
آيا سخن خدا را نشنيدند كه فرمود: اى پيامبر، پروردگار تو هر چه را كه بخواهد مىآفريند و اختيار مىكند، براى ايشان اختيارى نيست؟ آرى شنيدند و ليكن ايشان مصداق كلام خدا در آيه شريفه شدند كه مىفرمايد: اين چشمها كور نيستند، بلكه دلهائى كه در سينهها قرار دارد كور است. هيهات، چقدر دورند و چقدر تاريك و گمند. در دنيا سفره آمال و آرزوهاى خود را بگستردند، و مرگهايشان را به خاك فراموشى سپردند. پس هلاكت و مرگ بر آنها باد، و كردارشان تباه و گم. پناه مىبرم به خداوند از ستم، بعد از تحول و گردش روزگار».
امام شناسى، ج7، ص 203 الي 205
کانال علوم و معارف اسلامي
@islami11
عليرضااحساني نيا
96/6/6