پيام
+
[تلگرام]
گرچه يک عمر دلم نقشه ي ديدار کشيد
بخت بين من و تو زحمت ديوارکشيد
راه راهيست تن زندگي ام، در بندم
نخ به نخ پيرهنم را لبِ سيگار کشيد
زخم دارد به تنش،بسترم از تنهايي
دردِ بيماري ام از شوقِ پرستار کشيد
راست قامت تر از آنم که کج انديشه شوم
دلم از آينه کي مِنَّتِ تکرار کشيد؟
کودکي هاي من از عطرِ پدر خالي و واااي
بودم و کودکم از بختِ من آزار کشيد
چشم و دل سيرم و بر سفره ي خالي نفرين
که جوانيِّ مرا در کف بازار کشيد
نيچه مي گفت:خدا مرده، و عمري ديدم
دست و دادي بِسرم قادرِ جبار کشيد
دار وقتي سر بيدار دلي ميرقصاند
از نهاد آهِ جگرسوز، سپيدار کشيد
سرپيري، دلي از عشق ،جوانم بخشيد
ناز کم کرد و به گلخنده مرا يار کشيد
#مهدي.زکي زاده
تعمير و نصب وفروش سي
99/7/16