پيامهاي ارسالي
+
با يک سر موي تو اگر پيوند است
بر پاي دلت هر سر مويي بند است
.
گفتي ک رهي دراز دارم در پيش
از خود ب خود آي، دوست بين تا چند است
# باباافضل_ کاشاني
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/11/7
+
نرگس غمزه زنش اينهمه بيمار نداشت
سنبل پرشکنش هيچ گرفتار نداشت
اينهمه مشتري و گرمي بازار نداشت
يوسفي بود ولي هيچ خريدار نداشت
اول آن کس که خريدار شدش من بودم
باعث گرمي بازار شدش من بودم
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/11/7
+
بشکن طلسم حادثه را,
بشکن!
مهر سکوت از لب خود
بردار
منشين به چاهسار فراموشي
بسپار گام خويش به ره
.: ام فاطمه :.
99/8/3
+
طلوع ميکند
زن از پشت پلک خيابان
گم ميشود در صف
خواب آلوده زنبيل ها
پهن ميشود
سايه اش بر شانه هاي ديوار
درهجوم دستها زير پا مي افتد
چشمانش گرگ وميش آسمان
جشن خيابان وچراغاني آسفالت
.: ام فاطمه :.
99/8/3
+
خط خون نقطه ي پايان سليماني نيست
بهراسيد که اين اول بسم الله است
#حميدرضا_برقعي
يک فنجان آرامش
99/7/14
+
دياکو حسيني، کارشناس بينالملل:
پايان مراسم خاکسپاري پيکر #قاسم_سليماني ، آغاز مراسم خاکسپاري حضور نظامي آمريکا در غرب آسياست. فرياد خونخواهي ميليوني در ايران و عراق اسم رمز اين عمليات تاريخ ساز است.
يک فنجان آرامش
99/7/14
+
بماند که ندارمت ..
بماند که هنوز دلم برايت تنگ است ..
بماند که تکه اي از تو در من مانده ..
بماند که شبها بيقرارت ميشوم ..
بماند که هنوز دلم ميخواهدت ..
بماند که بي تو فقط زنده ام ..
بماند که هنوز وقتي باران ميبارد صدايت در گوشم ميپيچد ..
بماند که نيستي تا آرامم کني ..
بماند که نميتوانم از ذهنم بيرونت کنم ..
همه ي اينها بماند در دلم ..
تو فقط خوب باش ..
همين کافيست
*خاطره*
98/11/22
+
به همين سادگي
هر شب
از كسي كه دوستش داريم
دورتر مي شويم ...
همان لحظه كه با خودمان مي گوييم ؛
بگذار امشب هم
پيامي نفرستم
تا ببينم
كِي خودش آنقدر دلتنگ ميشود
تا از من خبري بگيرد
# هفت آسمان
98/6/11
+
ازچشمانت فرو افتاده ام در گردابي تلخ
قلبم چون ناقوس کهنه ميزند
به ميدان اين بحران
سر بر صورت اسب گذاشته اي چشم بر راه
زبور ميخواني براي دخترکان صحرا
مثل کوه استوار باش عاشق
مثل پاييز زردوعقلاني
سکوت در آستانه کوه تنه
*ترخون بانو*
97/2/27
+
در کوچه باغ عشق
آن قدر سيب هاي محبت خوردم
که وقتي به خود آمدم
هيچ مهري برايم نمانده بود
وحال سالهاست که
هيچ رهگذري از کوچه عشقم عبور نمي کند
و درختان باغ نيز ديگر به من مهر نمي فروشند
اکنون
من مانده ام و سيبي نيم خورده
*رهگذر تنها*
*ترخون بانو*
97/2/27
+
ديدار تو گر صبح ازل هم دهدم دست
من دل خوشم از لذت اين چشم به راهي ....
ღೋاحرار
96/12/4
2 فرد دیگر
13 فرد دیگر
+
دل را نگاه گرم تو ديوانه ميکند
آيينه را رخ تو پريخانه ميکند
دل ميخورد غم من و من ميخورم غمش
ديوانه غمگساري ديوانه ميکند
صائب تبريزي
شکار لحظه ها
96/4/31
+
اي چشم تو بيمار ، گرفتار ، گرفتار
برخيز چه پيش آمده اين بار علمدار
گيريم که دست و علم و مشک بيفتاد
برخيز فداي سرت انگار نه انگار
شکار لحظه ها
96/4/8
+
آيينه ها دچار فراموشي اند
و نام تو
ورد زبان کوچه خاموشي
امشب
تکليف پنجره
بي چشمهاي باز تو روشن نيست!
قيصرامين پور
انديشه نگار
96/3/22