پيامهاي ارسالي
+
موهاي اينو:):):):)
سعيد عبدلي
93/6/12
*پوريا*
خشگله
*مرضيه*
هههههههه
פֿواهر کوچيکہ
:-D
ياسيدالکريم
:)
+
از شب گريزانم-تو را مياورد-و خودم را-و هجوم اين همه خاطره هايمانرا-و دلشوره هاي تمام نشدني نبودنت-
شهريار کوچه ها
91/10/12
+
و من پنداشتم او مرا خواهد برد
به همان كوچه رنگين شده از تابستان
به همان خانه بي رنگ و ريا
به همان لحظه كه بي تاب شوم
او مرا خواهد برد به همان سادگي رفتن باد
او مرا برد ... !!!
ولي برد ز يــــــــــــــــــــــــــــاد ...
"يه منتظر"
91/11/29
+
?يــا?ت هســت مــا?ر؟
?اســم قاشــق را گذاشتــے قــطار-هــواپيــما-کشــتے
?تايــک لقــمــه بيشــتربخــورم
?يــا?ت هســت؟
?شــ?ے خلــبانان-مــلوانــان-لوکــومــوتيــورانان
?ميگــفتے بــخورتــابــزرگ بشــے
?آرے مــا?رم ...
?مــ?? عــا?ت کر?م هرچــيزے رابــ?و?? انکه ?وســت ?اشته باشــم بخــورم
?حتــے بغــض هــاے نتــرکيــ?ه ام
DARYAEI
91/11/20
+
پيرمردي صبح زود از خانه اش خارج شد .. در راه با يک ماشين تصادف کرد و آسيب ديد .. عابراني که رد مي شدند به سرعت او را به اولين درمانگاه رساندند ..
پرستاران ابتدا زخمهاي پيرمرد را پانسمان کردند .. سپس به او گفتند : بايد ازت عکسبرداري بشه تا جايي از بدنت آسيب و شکستگي نديده باشه .. پيرمرد غمگين شد .. گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست
تشنه...
91/11/2
+
هيچ وقت به خودت مغرور نشو برگها وقتي ميريزند كه فكر ميكنند طلا شده اند
.:مجنون كوچه ها:.
91/10/24
+
اين پسر خوشتيپ را ببين
פֿواهر کوچيکہ
91/10/10