پيام
+
«صبر تا كجا؟»
يكي از دوستان گفت: من پسرخواهري دارم جوان و مريض است، به شكلي كه مثل شمع آب ميشود، اگر ممكن است براي دلداري او و مادرش به عيادت برويم. قبول كردم. اين بنده صالح و صبور خدا را در حالي ديدم كه از گردن به پايين فلج بود، با اين حال مدارج علمي خوبي را پيموده بود و شبانه روز بيشتر مشغول مطالعه بود. خيلي شگفت زده شدم كه خداوند چه بندگاني دارد.
خادمة الشهدا
93/4/6
ايميك
از او احوالپرسي كردم، ضمن اظهار رضايت و تسليم در مقابل خواست خداوند گفت: شبانه روز هزار صلوات براي سلامتي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ختم ميكنم.
ايميك
گفتم: شفاي خود را از خدا نميخواهي؟ گفت: اگر من نباشم هيچ اتفاقي نميافتد، ولي وجود نازنين امام زمان اگر نباشد، طبق حديث هستي بهم ميريزد و زمين اهل خود را فرو ميبرد. به حال شرمندگي از پيشگاه خداوند با همه نعمت بيشماري كه به من داده، از او درس آموخته و خداحافظي كردم
«سيدمرتضي»
آفرين بر اين صبر
مائده ی عشق
خدا انشالله شفاي عاجل بهش عنايت کنه.
شبر
: (
سايه سادات ツ
چه روح بزرگ و لطيفي داشت ... خوش به سعادتش ....