پيام
+
تازه ترين کتاب مورد اشاره و تحسين حضرت آقا که در اين فيد قسمتهايي از آن را آورده ام"اگر ميخواهيد يک داستان در مورد اقتصاد مردمي و مقاومتي بخوانيد و منظور اشارات و تصريحات چندبارهي حضرت آقا در اين زمينه را بيابيد، اين کتاب يک پيشنهاد ويژه است.ايشان درباره اين کتاب فرموده اند:
نسيم صبح سعادت
93/3/21
نصرمن الله وفتح قر&
«کتاب اين آقاي حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئيات [گفته] خواندم. خيلي خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ايشان؛ هم مطلب در آن زياد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان ميديد. خداوند انشاءالله فرزند شهيد ايشان را با پيغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»
نصرمن الله وفتح قر&
حاج عباس اول خودش به عنوان داوطلبي بسيجي راهي جبهه ميشود: به عنوان يک حاجي بازاري. کسي که آن روزها در خيابان خاوران براي خودش گاراژ و تعميرگاهي داشت، کارگر و برو بيايي داشت و دست کم چند خانواده را روزي ميرساند. بعد به عنوان يک تعميرکار سادهي يک لاقبا اعزام ميشود و از قضا به منطقهاي ميرود که قدرش را نميدانند و زير دست فرماندهي ميافتد که چندين بار تحقيرش ميکند. با اين حال کم نميآورد.
نصرمن الله وفتح قر&
تا آنجا که ميتواند کار را پيش ميبرد و برميگردد تهران. چند وقت بعد که دوباره ميخواهد اعزام بشود نيرو جمع ميکند. از دفعات بعدي خودش کارواندار ميشود. در تهران ميگردد مکانيک و صافکار و دست به آچار پيدا ميکند و با خودش همراه ميکند و آنقدر خوب و پرحجم کار ميکند که نام و آوازهاش همه جا ميپيچيد. به او پيشنهاد ميشود پشتيباني محور جنوب را به عهده بگيرد که نميپذيرد.
نصرمن الله وفتح قر&
يک بار گزارشگري از تلويزيون ميرود به تعميرگاه پشتيباني تا با حاج عباس گفتوگو کند و از راز شهرتش در جبهه جويا شود.
نصرمن الله وفتح قر&
(از متن کتاب)
گزارشگر با تعجب ميگويد:
- اينطور که شما تعريف کرديد، کار چندان مهمي نيست؛ در حالي که به نظر ما داريد کار مشقتباري را انجام ميدهيد!
لبخند ميزنم:
- بله به حرف ساده است. بياييد از تعميرگاه بيرون تا کارهايي را که در طول 10 روز قبل انجام دادهايم و آمادهي حرکت براي جبهه است را نشانتان بدهم.
40 تا ماشيني را که درست کردهايم و پشت سر هم گذاشتهايم تا رانندهها بيايند و آنها را ببرند
نصرمن الله وفتح قر&
نشانشان ميدهم:
- اين هم کار شبانهروزي ما در عرض 10 روز!
ميپرسد:
- اگر قرار بود اين 40 تا ماشين را در تهران انجام دهيد، چقدر وقتتان را ميگرفت؟
پاسخ ميدهم:
- شش ماه؛ اما اينجا با تهران فرق دارد. بايد شلاقي کار کرد. (صفحهي 208)
نصرمن الله وفتح قر&
اهميت و برجستگي کار حاج عباس دستطلا و دوستانش در دو چيز است: «سرعت در تعمير» و «توقفناپذيري». هيچ چيز در مسير حرکت اين جماعت مانعي ايجاد نميکند. نه کمبود گاه به گاه ابزار و وسايل، نه بدقلقي فلان مسئول مربوطه. اصل و اساس راه انداختن کار است؛ تعمير چرخ جنگ است. اينقدر اين کار را با وسواس انجام ميدهد که آدم در ميماند. اين بخش را ببينيد:
نصرمن الله وفتح قر&
(از متن کتاب)
طاق آمبولانس را چند بار ديد ميزنم. مجتبي لجش گرفته:
- بس نيست؟! چقدر طاق را ديد ميزني؟ همهي صافکارها يک بار روبهروي ماشين ميايستند و نگاه ميکنند، بعد هم درستش ميکنند و ديگر کاري ندارند که چه ميشود. تو هم از بالا ميبيني، هم از پايين، هم از چپ، هم از راست، بغل، روبهرو، زير و رو ... بابا! چه خبرت است؟!
حس ميکنم کمي خسته شده. لبخندي حوالهاش ميکنم:
نصرمن الله وفتح قر&
- طاق آمبولانس بايد محکم باشد و سفت بشود تا وقتي که ميرود توي دستانداز و بالا و پايين ميافتد، صدا ندهد. آمبولانس همهاش ميرود خط مقدم، اگر طاقش صدا بدهد، راننده فکر ميکند با گلوله دارند او را ميزنند. ميترسد و يک وقت برميگردد عقب. (صفحهي 204)
* کميل *
مي خريمش :)