شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ واي من اين ابر باراني نبود!!!
خشک سالي
خشک کرد باغ دلم
دورتر هاباد غوغا مي کند...

خطا در آدرس عکس
چه کارها که باد نمي کند .. طوفان ميکند .. کولاک ميکند .. غوغا ميکند اما به نسيمي هم دل را خوش ميکند
و چه سخت است.. به نسيمي برود .. کسي به خاطرش به طوفان زده اي...
و گاهي آنکه به نسيمي رفته، طوفانها را به جان ميخرد چرا که هيچ آرامشي بي دليل نيست و طوفاني در پي دارد .. کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها ...
شب تاريک و بيم موج و گردابي چنين هايل... کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها!!
دلمان به تعطيلي تابستاني رسيده .. نه به حرفمان گوش ميدهد نه تکاليفي دارد. فقط و فقط بازيگوشيست که فراموش نمي کند
دلم قرار نميگيرد.. قرار بي قراري... نرسيده به کوچه ي اقاقي...
اقاقي ها را هم با خاک يکسان کرده اند تا از وصلتشان برج ها سر برآورند.
محب
شايد ....
دلها همه خون شد واي از اين سرماي طولاني از اين باد سبکبال نيم روزي دلم خون شد
مژده اي دل که مسيحا نفسي مي آيد از غم هجران نکن اينقدر غم و ناله که من زدم فالي و فرياد رسي مي آيد از پس اين آينه دل خوش تينت سفرکرده اي مي آيد اي دل
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top