پيامهاي ارسالي
+
*الهي اونقدر بخندي که صداي خنده هات بشه عذاب دشمنات...*
*الهي از شادي اونقدر اشک بريزي که دشمناتو سيل ببره...*
*الهي روزيت اونقدر زياد بشه که اضافيشو بريزي واسه دشمنات...*
*الهي اونقدر غرق خوشبختي بشي که دشمنات نتونن ببيننت...*
اينم دعاي امروز من براي شما @};-
رضا صفري
94/12/22
+
*" عصر يخبندان مبارک "*
مدتهاست، مجازي شلوغيم.
مجازي شاديم.
ميخنديم.
مجازي دل ميبنديم.
مجازي ديگران را دلداري ميدهيم.
مجازي عاشق ميشويم .
اما
اما واقعي " تنهاييم "
واقعي درد ميکشيم.
واقعي ميشکنيم...
واقعي اشک ميريزيم.
واقعي متنفر ميشويم .
آري ؛ يخبندانيست، زمين !!
سرهايمان را در گوشي هايمان، فرو کرده ايم.
در پناه فيلتر شکنها
زاغ سياهه يکديگر را هک ميکنيم ...
رضا صفري
94/12/22
+
گفت دانايي که گرگي خيره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاري است پيکاري سترگ
روز و شب مابين اين انسان و گرگ
زور بازو چاره ي اين گرگ نيست
صاحب انديشه داند چاره چيست
اي بسا انسان رنجور پريش
سخت پيچيده گلوي گرگ خويش
وي بسا زور آفرين مرد دلير
هست در چنگال گرگ خود اسير
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مي شود انسان پاک
وانکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان مينمايد گرگ هست
رضا صفري
94/12/22
وانکه با گرگش مدارا مي کند/
خلق و خوي گرگ پيدا مي کند/
در جواني جان گرگت را بگير/
واي اگر اين گرگ گردد با تو پير/
روز پيري گر تو باشي همچو شير/
ناتواني در مصاف گرگ پير/
مردمان گر يکدگر را مي درند/
گرگ هاشان رهنما و رهبرند/
اينکه انسان هست اينسان دردمند/
گرگها فرمانروايي مي کنند/
وان ستمکاران که با هم محرمند/
گرگهاشان آشنايان همند/
گرگها همراه و انسانها غريب/
با که بايد گفت اين حال عجيب؟/
+
به سلامتي مردي که . . .
وقتي ميبينت اول پيشونيتو ميبوسه
و سرتو ميذاره رو سينش
وقتي حسودي ميکني....
بغلت ميکنه و ميگه:
من فقط مال توام ديوونه
پس خيالت راحت چون تصاحبم کردي
وقتي غر ميزني...
فقط و فقط به چشمات خيره ميشه و
دم نميزنه....
تا خودتو خالي کني
وقتي از دستت ناراحته به روت نمياره تو خودش ميريزه
تا غمشو نبيني
وقتي دستاشو ميگيري چند لحظه يه بار دستاتو فشار ميده
که بفهمي حواسش بهت هست
سعيد عبدلي
93/6/17
پلاريس
93/4/2