پيام
+
[تلگرام]
بچه تر که بودم وقتي مهمان مي آمد مانند يک گربه جلويشان قِل ميخوردم و تمام شيرين کارهايي که بلد بودم انجام ميدادم تا بيشتر بمانند.فقط ميخواستم بيشتر بمانند.ديرتر بروند.اصلاً نروند.بعد مامان من را ميبرد به گوشه اي و ميگفت هيچ وقت اصرار نکن.هر کسي خودش دوست داشته باشد مي مانَد.بيشتر هم مي ماند. مامان هيچ وقت اهل تعارف کردن نبود.اما من باز مهمان بعدي که مي آمد مي رفتم جلويش قِل ميخوردم که بمان.ديرتر برو. بزرگتر که شدم وقتي جلوي دوستم قِل ميخوردم که بماند و آن قدر قِل خوردم و افتادم روي سراشيبي و پرت شدم،فهميدم مامان راست ميگفت.مهمان و دوست و شوهر و همسر ندارد.هر کسي بخواهد مي ماند.نخواهد ميرود.حالا تو هي قِل بخور...هي شيرين کاري کن... ادامه...
هما بانو
97/2/13
عارفانه هاي يک دوست
:ها ،عيدي ميخواستي
ღೋاحرار
@عارفانه هاي يک دوست نه ديگه من بزرگ شدم
ღೋاحرار
@Arefam مررسي اقا عارف نظر لطفتون
Miss fatima
فوق العاده
ღೋاحرار
@Miss fatima مچکرم فاطيما خانم
آواي من
عاااااااا.احرار جانم..اين متن و منم گرفتم که همراه سفره هفت سينم بزارمشا..ايول متن...تازشم عيدي گرفتن خيلي مزه ميده
.: ام فاطمه :.
عالي
ღೋاحرار
@آواي من خخخخ اينو با هفت سين بزاري؟؟؟ يه چيز شاد بزار بالام جان ..... تي بلاميسر
ღೋاحرار
@.: فاطمه بانو :. مللللسي
آواي من
@احرار بزار اگه پيدا نکردم چشم.آخه اينو از قبل عيد نشونه رفته بودم.....هاهاها...تي قربان
ღೋاحرار
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید