پيام

طلوعِ واژه
94/9/16

+ [وبلاگ] برف

چقدر لباس عروس به باران مي آيد ...برف ميآيد ......بسيار زيبا

حرف امروز من عزيز

اين احساس شما ستودني است مهسا بانوي عزيز

فاطمه ي عزيز... چقدر چشمم روشن شد از حضورت تو پارسي... منتظر خوندن شعر جديدي بودم يکم حالم گرفته شد ... امان از دست سارقان مجازي

عزيزم .... چقدر حضورت مثل اسمت باعث دلگرميه آفتاب جان ... ممنون .... ان شا ءالله در اولين فرصت شعر مي ذارم ... اين کوچولو که ديدي واسه تست کردن سارقا بودکه خداروشکر تا حالا که نتيجه مثبت بوده

واسه تست کردن سارقا؟؟

قربان مهربانيت عزيزم ... ان شاء الله مشتاقانه در انتظار هستيم ... خب پس خداروشکر

آبجي حرف من بد زمانه اي شده : دي

پیام+

چرا ديگه نمي نويسي

@در انتظار آفتاب چون دخمل بدي شدم ... هههههه آيکن دخمل خجالتي گونه سرخي

@طلوعِ واژه عزيزمييي مگه ميشه؟؟تو و بدي؟؟ اصلا در قاموس تو تعريف نشده آخي آيکنشو

@در انتظار آفتاب عزيزم حالا که به من آنقدر اميد و لطف داري يه شعر به افتخار تو دوست خوبم گذاشتم آفتاب جوني

@طلوعِ واژه جدي ميگيييي واييييييي

@در انتظار آفتاب عزيييزم ... آيکن خنده از ته دل و :*

برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید