پيامهاي ارسالي
+
من ملک بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
نيستم آدم اگر باز نگردم آنجا
زين جهت هست اگر باز کمي دلشادم
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
نيستم آدم اگر باز نگردم آنجا
زين جهت هست اگر باز کمي دلشادم

عدالتجويان نسل بيدار
90/7/11
+
تا کي دل من چشم به در داشته باشد ؟
اي کاش کسي از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوي نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد ...
اي کاش کسي از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوي نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد ...

عدالتجويان نسل بيدار
90/7/11
+
خداوندا، خداوندا !!!
قرارم باش و يارم باش ...
جهان تاريکي محض است !!!
ميترسم ،
کنارم باش ...
قرارم باش و يارم باش ...
جهان تاريکي محض است !!!
ميترسم ،
کنارم باش ...

ني ني زهرا
90/7/11
+
به سلام ها دل نمي بندم ، از خداحافظي ها غمگين نمي شوم
ديگر عادت کرده ام به تکرار يکنواخت دوري و دوستي خورشيد و ماه . . .
ديگر عادت کرده ام به تکرار يکنواخت دوري و دوستي خورشيد و ماه . . .

ني ني زهرا
90/7/11
+
" فرق دزد جهان سومي و دزد جهان اولي "::
دزد جهان سومي از فقرا براي خودش و زن و بچه هاش ميدزده ... در نهايت زن و بچه اش اون ثروت رو از خودش ميدزدند و ميبرن جهان اول ...
دزد جهان اولي از ثروتمندان و آدمهاي ظالم ميدزده و ميده به فقرا ...
ميان دزد من تا دزد لندون
تفاوت از زمين تا آسمان است ...
دزد جهان سومي از فقرا براي خودش و زن و بچه هاش ميدزده ... در نهايت زن و بچه اش اون ثروت رو از خودش ميدزدند و ميبرن جهان اول ...
دزد جهان اولي از ثروتمندان و آدمهاي ظالم ميدزده و ميده به فقرا ...
ميان دزد من تا دزد لندون
تفاوت از زمين تا آسمان است ...

**صدف**
90/7/11
+
غم راه آمدنش را خوب بلد است! بايد راه آمدن با او را ياد بگيرم!!
يا اينکه راه ديگري را در پيش بگيرم ... راهي بسوي اميد و تلاش ...
يا اينکه راه ديگري را در پيش بگيرم ... راهي بسوي اميد و تلاش ...

عباس افشار
90/7/11
+
سلامت ميکنم با دست خالي/دلي اکنده از درياي جاري/سلامت ميکنم با هر تواني/نگاهم کن خدا تا ميتواني/سلامت ميکنم تا تو بداني/که درگير تو بودم هر زماني/سلامت ميکنم ذات معاني/تو از هر بيکراني بيکراني/سلامت ميکنم اي اسماني/که تنها عشق از خود مي تراوي/سلامت ميکنم تا زنده هستم/بباران ان چه را من لايق هستم.

**صدف**
90/7/4
+
زندگي هزاران رنگ دارد....
سالهاست سرپوش قلب را نهاده ام
و در سوزش عشق حرفي نزدم
ولي قلبم سوگند خود را با من شکسته
و رازم را باچشمان گريانم در ميان گذاشته
حالا سوزش قلبم به چشمانم رسيده
و دستانم در سوگ اشکها به لرزه در آمده
و قلبم در حال دگرگوني است
ولي بازهم تحمل مي کنم
تا ببينم سرنوشت چه مي خواهد.
اميدوارم سرنوشت آرزوي خوبي برايم داشته باشد.
سالهاست سرپوش قلب را نهاده ام
و در سوزش عشق حرفي نزدم
ولي قلبم سوگند خود را با من شکسته
و رازم را باچشمان گريانم در ميان گذاشته
حالا سوزش قلبم به چشمانم رسيده
و دستانم در سوگ اشکها به لرزه در آمده
و قلبم در حال دگرگوني است
ولي بازهم تحمل مي کنم
تا ببينم سرنوشت چه مي خواهد.
اميدوارم سرنوشت آرزوي خوبي برايم داشته باشد.

**صدف**
90/7/4
+
اي کاش بودي و مي ديدي که چشمانم چطور در انتظار توست
اشکها در بدرقه راهت همچو آبي که بدرقه کننده مسافر است
تو را بدرقه مي کرد و در انتظار بازگشت توست
اي کاش بودي و التماس دستانم را مي ديدي که بسوي تو دراز شده
و با فريادي بي صدا تو را به سوي خود مي خواهد
آري اين منم که از دوري تو ديگر تاب و توان حرف زدن ندارم
برگرد که ديگر در من جاني نمانده که نثار تو کنم ، برگرد ...
برگرد ...
اشکها در بدرقه راهت همچو آبي که بدرقه کننده مسافر است
تو را بدرقه مي کرد و در انتظار بازگشت توست
اي کاش بودي و التماس دستانم را مي ديدي که بسوي تو دراز شده
و با فريادي بي صدا تو را به سوي خود مي خواهد
آري اين منم که از دوري تو ديگر تاب و توان حرف زدن ندارم
برگرد که ديگر در من جاني نمانده که نثار تو کنم ، برگرد ...
برگرد ...

برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید