پيامهاي ارسالي
+
<P align=center><FONT color=#ff0000 size=4>..: نامه اي از آسمان :..<BR><FONT size=1><BR></FONT><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: navy; FONT-FAMILY: Tahoma"><o:p><IMG alt="شهيد عباس وراميني " src="http://qafeleh.persiangig.com/image/Varamini..jpg"></o:p></SPAN></P>
<P class=MsoNormal dir=rtl style="MARGIN: 0cm 0.05pt 0pt 0cm; TEXT-ALIGN: center" align=center><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: maroon; FONT-FAMILY: Tahoma">نامه </SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: red; FONT-FAMILY: Tahoma">شهيد</SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: maroon; FONT-FAMILY: Tahoma"> حاج عباس وراميني به<SPAN style="mso-spacerun: yes"> </SPAN></SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: blue; FONT-FAMILY: Tahoma">فرزند خردسالش</SPAN><SPAN lang=FA style="FONT-SIZE: 11.5pt; COLOR: maroon; FONT-FAMILY: Tahoma"> ميثم<BR><BR>همين ....<BR>بقيه ش رو بيايين <FONT color=#008000><STRONG>مزار شهداء</STRONG></FONT> مي فهمين.<BR><BR>دعا فراموش نشه ها..</SPAN
+
<P align=center><SPAN lang=FA dir=rtl style="FONT-SIZE: 11.5pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'; mso-bidi-language: FA; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US">عمليات شروع شده بود. بايد کلي تو آب شنا مي کرديم تا به عراقيها مي رسيديم. آب خيلي سرد بود. سرماي آب اونقدر به پام فشار آورده بود که رگهاش گرفته بود........<BR><BR><IMG src="http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/mazarshohada/Untitled-1.jpg"><BR><FONT color=#0000ff><BR>دوباره سلام<BR>منتظر همه تو <FONT color=#ff0000>مزار شهداء</FONT> هستم<BR>التماس دعا </FONT></SPAN></P>
+
هجده سال داشتند و دانش آموز سال سوم تجربي!!! نمي دانم کي اعزام شدند اما تاريخ شهادتشان را...
مرداد سال 60 هر دو در منطقه ي مريوان و با فاصله ي چند روز شهيد شدند! روزهاي ماه رمضان...
و حالا نيز سالهاست هر دو در مزار شهداي امامزاده عبدالله گرگان به ياد سپرده شده اند! ماندند و ما رفتيم و چه با شتاب!
با مطلبي تحت عنوان دوقلوها به روز كردم. خوشحال مي شم بخونين. يا حق
+
سلام. جغرافياي بي رنگي يكي دو روزه منو سرگرم كرده! ماجراي دو تا خاطره است از يه خانم تو خرمشهر! زمان جنگ!! سر بزني خوشحالم مي كنين! ان شالله كه استفاده كنين! يا حق
+
انگار نه انگار که وسط شهر بود. کوچه هاي باريک و تو در توي سبزه مشهد و امامزاده نور، ساعتي ما را دور خود چرخاند تا بالاخره پيدايش کرديم! خانه اي کوچک که مرا ياد روستاهاي اطراف بيرجند انداخت. خانه عطر روستا مي داد.
يه خاطره است از يه ديدار! سر بزنين! خوشحالمون مي كنين! التماس دعا و يا حق.
+
آره! اين شايده!! شايد همون حس من به توست هاني!!
با اينکه مي دونم نمي تونم تو رو اونطور که خواستند بنويسم، اما باز هم... دلم نمي خواست تو رو به چند ورق کاغذ بسپرم براي بايگاني!!
باز آپيدم. رسيدين يه سر بزنين. خوشحال مي شم!!
+
سلام به همه ي دوستاي گلم!!!!!!!!!!!
روز همه ي دانشجوها مبارك!!!!!!!!!!
يادش بخير اون موقع ها كه ما هم جوون بوديم!!!
روزتون مبارك!!!!!!!!!!!
+
نشريه ي امتداد الان به دستم رسيد. شرمنده به خدا!! اينقدر مطلبش روم تاثير گذاشت كه نامردي بود اگه براتو نمي ذاشتمش!!!
خود داني!! رسيدي يه سر بزن!!