شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ و چشمان تو آيا سوره‌اي از اين کتاب هستي زيبا، تلاوت کرده با تدبير؟ تو از خورشيد پرسيدي، چرا بي‌منت و با مهر مي‌تابد؟ تو رمز عاشقي، از بال پروانه، ميان شعله‌هاي شمع، پرسيدي؟ تو آيا در شبي، با کرم شب‌تابي سخن گفتي از او پرسيده‌اي راز هدايت، در شبي تاريک؟...
+ آهسته مي آيم ... بي سر و صدا مي نشينم. باور نكن . براي "بادكنك تو" اين يعني آرامش قبل از تكه تكه شدن ...
+ گاهي فقط تصور اين كه خدا چه مي كشد از دست ما ... خسته ام مي كند ...از همه آدم ها!
+ من از عشق بارون به دريا زدم ...
جزتو
92/1/26
جزتو
http://yeghanehjan.parsiblog.com/Feeds/7345123/
+ ما تصميم داريم<br>قربه الي الله!!<br>"را"ي "راه" شيري را هم برداريم<br>تا "ها"يش را بكنيم توي دست هايمان<br>و گرم شويم ...<br>و ديگر هيچ "راهي" باقي نمي ماند <br>تا بخواهيم با "ستاره ها" ، پيدايش كنيم<br>و در شهر غريب ِ جمله هايي<br>كه نشاني از مفعول<br>يا همان معلول علت عشق ندارند <br>گمراه خواهيم شد
+ "را"ي مرگ را گرفتيم<br>و آن چه ماند را<br>در خود تكرار كرديم<br>تا بشود مگ مگ <br>و چشم هاي كودكانمان را <br>بسپاريم به آن <br>و دمي بياساييم<br>دور از مرگ...
+ "را"ي اسير را اگر بگيريم <br>ديگر فقط <br>زير گذر مي شود پيدايش كرد<br>و ديگر هم خانواده ي اسارت نيست<br>تا هواي مبارزه اش براي آزادي<br>نفس هايمان را بگيرد<br>***
+ بي راه...<br>"را"ي هر مفعولي را اگر برداريم <br>مخصوصا اگر معلول باشد<br>ديگرصدايش به فعلمان نمي رسد<br>بوي لرزان رگ دست هايش <br>وجدان دست هايمان را آزار نمي دهد<br>و ديگر ردپايي باقي نمي ماند <br>از اثر فعلمان بر مفعول<br>...ادامه دارد ....
آموزش پیرایش مردانه اورجینال
کبوتر نيــــــ
رتبه 0
0 برگزیده
18 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
کبوتر نيــــــ عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top