شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ اِي استوايي زن،تنت آتش ... سرماي دنيا را نمي فهمي
برف از نگاهت پولَکي خيس است ... درماندگي ها را نمي فهمي
درماندگي يعني تو اينجايي ... من هم همين جايم ولي دورم
تو اختيارِ زندگي داري ... من زندگي را سخت مجبورم
درماندگي يعني که فهميدم ... وقتي کنارم روسري داري
يک تارِ مو از گيسوانت را ... در رختخوابِ ديگري داري

خطا در آدرس عکس
بببببببييييييييگگگگگگگگ للللللللاااااااااايييککککککککک.خيلي از اين شعر خوشم مياد
خواهش بانو اين شعرم از شما خوشش مياد خخخخ
خخخخخخخ
افرلين خوف بود
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top