شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

دلتنگ...

قابي از کوي و برزخ دلي مملو از اندوه و درد چشماني منتظر و درگير ديدار ييوسف همه نشسته و زانو در بر گرفته آند که آيا امروز که خرد و خزانم آشکار گشته در حالي که ييوسف هر روز بيشتر از ديروز در فخر و ارزش و عاشقي ديدار گشته به انتظارم نشسته ؟اين همه سواليست که يک عمر در خزان خويش شنيده ام و بس بر سر راه ييوسف ايستاده و خم و ملول گشته ام ولي بازم انتظاريوسف ميکشم ببين عشق...
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top