پيام
+
راه مي رفتيم و حرف مي زديم.... پايش به سنگ خورد و زمين افتاد...خنديد و گفت حواسم پيش تو بود که زمين خوردم.....
و من سرم را به آسمان بردم و آرام و شرمنده زير لب گفتم....اما من حواسم پيش تو نبود که زمين خوردم.......
و من سرم را به آسمان بردم و آرام و شرمنده زير لب گفتم....اما من حواسم پيش تو نبود که زمين خوردم.......

*محمد حسين*
92/11/19

بي يار
از نفس هايم بايد درس بگيرم در اين ماه....وقتي عبادت مي شوند...
بي يار
خواهش ميکنم...
بي يار
عالي خوندين...
*اخراجي*
احسنت
بي يار
خواهش..
بي يار
خواهش ميکنم...بوديم ديده نمي شديم...
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید