شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

بي يار

+ راه مي رفتيم و حرف مي زديم.... پايش به سنگ خورد و زمين افتاد...خنديد و گفت حواسم پيش تو بود که زمين خوردم.....
و من سرم را به آسمان بردم و آرام و شرمنده زير لب گفتم....اما من حواسم پيش تو نبود که زمين خوردم.......

خطا در آدرس عکس
بي يار
از نفس هايم بايد درس بگيرم در اين ماه....وقتي عبادت مي شوند...
بي يار
خواهش ميکنم...
بي يار
عالي خوندين...
*اخراجي*
احسنت
بي يار
خواهش..
بي يار
خواهش ميکنم...بوديم ديده نمي شديم...
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top