شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ادمک

+ توالي سکون

توالي سکوت و يک روز بهار که زندگي بيدار ميشد و شکوفه ها
سينه کشان دشت را درمي نورديدند
او با چشم هايش به من خيره شد و من ديگر نفهميدم
چه نمي يافتم که سوختم ، بهار تمام شد و او ديگر نيست .

خطا در آدرس عکس
ادمک
برگرفته از نمايشگاه چيدمان خانم مهرنوش آقاجواهري
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top