شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

+ به يک اندازه درد مي کشند
آسماني
که پرنده اش را سر بريده اند
و چهره اي
که لبخندش را...
ساناز مصدق
+ مي‌خواستم به تو‌ بگويم که به جز تو از همه نا اميد شده‌ام و مي‌ترسم از همه.
اما‌ پيش از آن که به تو بگويم تو نيز نا اميدم کرده‌اي...
محمود درويش

+ گفتم از گريه مگر باز شود عقده ي دل
آن هم از طالعِ برگشته گِرِه شد به گلو
فروغي بسطامي
+ تو آنجايي.
و «آن‌جا» نمي‌داند که چقدر خوش‌بخت است...
ناظم حکمت
+ و نامِ کوچکم را دوست نمي‌دارم
تنها هنگامي که تواَم آواز مي‌دهي
اين نام زيباترين کلامِ جهان است...
احمد شاملو
+ شدم ز يار و ز خويش و ز جان و دل بيزار
که هم ز خويش و هم از يار مانده‌ام، چه کنم؟
امير خسرو دهلوي

خطا در آدرس عکس
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top