پيام دوستان
+
*سلام فوري مهم
پسرم ظهر يه مار توخونه ديده الان گفت که دير شده .به نظر شمادوستان چطور ميشه پيداش کرد؟
تشکر*
*ترخون بانو*
ديروز 10:39 عصر
* راوندي *
سلام ، بايد مارگير خبر کنيد ...
*ترخون بانو*
سلام تشکر از شما@};-
* راوندي *
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} بعضي وقتا فرصتهايي توي زندگي پيش مياد که آدما اونو خيلي راحت از دست ميدن :) بنظر بند نبايد پخش کنيد که مار رفته بلکه بايد شايع کنيد که مار يه جايي توي خونه مخفي شده اينجوري ديگه خونه تمام فاميل هم که بريد و چند شب بمونيد اونا جرات نميکنند توي خونه شما قدم بگدارند و ضرر بزنند :D شما رو نميدونم خودم از اين نبوغ کلي خنديدم :-)
*ترخون بانو*
اتفاقا جناب اقاي راوندي يه موضوعي رانگفتم چند ماه قبل از اين اتفاق همسرم سه تا مار ابي خريد اورد خونه و هرکدوم تويک اکواريوم جدابودن منم به مار فوبيادارم تااينکه يبار يکيشون اومده بود بيرون و بعد چند ساعت زير دمپايي پسرم پيداش شد ديگه بهش گفتم يا جامنه تو خونه يا جاي اين مارها ديگه چند روز بهد ردشون کردهرروزم اين مارها را ميگذاشت توتشت اب دوباره ميگذاشتشون تو اکواريوم و من چقدر چندشم ميشد:D
+
786
*خبرم را داده ام به نسيم ک برساند
خانه بي شما دلگير است*
يک فنجان آرامش هم که باشي،
همدم مي خواي
اين رسمش نيست!
مرحوم هاي پارسي به ياد
و فاتحه شما نياز دارن،
بامعرفت ها بامعرفت ها
شما باهاشون خاطره داريد
نبنديد اين دفتر خاطرات رو:{
زنده هاي پارسي هم:)
نياز به قلم و احساس گرم شما دارن.
مي نويسم بر دلم يک احساس،
يک هجوم خواستن،
من يک فنجان آرامشم،
و شما گرمي اين چاي نبات
#دوستانبرگرديد
my writings
ديروز 7:17 عصر
ديشب پسرم که چند سالي هست در املاک کار ميکنه و بخاطر رکود قصد تغيير شغل داره ميگفت : اگر اين آپارتمان کوچک را سال نود و هفت تهيه نکرده بوديم الآن بايد براش با صد ميليون پول پيش ماهي ده ميليون هم اجاره ميداديم ! بايد به همه دوستان حق داد که اگر خيلي هم دلشون براي اين محيط و گفتگوهاي تلخ و شيرين گذشته اينجا تنگ بشه حوصله و فرصت حضور پيدا نکنند .
آمده ام.آمدنم بحر چه بود؟ميروم.به کجا بايد رفت؟اين آمدنو اينهمه رفتن به کدامين گناه است؟بودن و ماندن و رفتنها آه از اين غربت جانکاه؟آه از اينهمه بيداد آخر کشته کدامين گناه ناکرده؟بياد آن روزهاي باهم بودن از آن دکلمه هاي سوار بر نسيم سحريا؟بگو از اينهمه درد و شکيبايي از پي و بحر کدامين سفرکرده اين ياغي و يار سفر کرده ماشد؟ ياران بازآييد به اين خانه دوست
my writings
ديروز 7:16 عصر
بسم الله الرحمن الرحيم "الحمد لله رب العالمين.
"الرحمن الرحيم. "مالک يوم الدين. "اياک نعبد و اياک نستعين . "اهدناالصرط
المستقيم . "صراط الذين انعمت عليهم. "غير المغضوب عليهم و لا الضالين
..بسم الله الرحمن الرحيم "قل هو الله احد "الله الصمد "لم يلد و لم يولد"
"و لم يکن له کفوا احد"
هيچوقت به اين فکر نکرده بودم که فاتحه فرستادن به يک مرده برايش چقدر زجر آور و کسالت آور مي تونه باشه. من نمي دونم شما چي فکر مي کنيد ولي از نگاه من وقتي فاتحه براي يک موجود عين خودتون که دستش کوتاه از زندگيهاي امروزي شما شده نثار روح و جانش مي کنيد با تک تک آيه هاتون داريد بهش مي گين آهاي فلاني حواست هست ؟؟؟؟تو مردي!!!!خوشتون مياد يکي بشما بگه فلاني خدابيامرز ات ولي تو مردي
10 فرد دیگر
47 فرد دیگر
+
به نام خدا
يه فنجان آرامشم
براي دوستان نقش بازي مي کنم
تا ايشان احساس خوشبختي را حس کنند.
*من ، تو ،خدا*گواه هستيم که قلم را جز برا *انديشه نگار* نبايد نوشت
*در انتظار آفتاب* دلتنگي از مشرق هستم
تا *هفت آسمان* عشق بايد رفت
تا دوست داشتن را مثل *دختر کوچکي* که عاشق زيبايي هاست فهميد.
يه فنجان آرامشم
*احساس؛عشق؛زيبايي؛صداقت را جمع کني
مي شود يک فنجان آرامش*
my writings
ديروز 7:16 عصر
[15%]
[25%]
[25%]
[10%]
[10%]
[15%]
20 رای دهنده
[25%]
[25%]
[10%]
[10%]
[15%]
+
.
شب مهتاب
و فلک خواب
و طبيعت بيدار
باز آشوبگر خاطر شيدا شده اي ...
#شهريار
اودسان
ديروز 6:48 عصر
شيداي تو گشتم آشيخ!!از تو ناز از مهتاب فراز و از نشيب تو کنام يک دل پر از نغمه آواز تو سر دهي شادي من خرم غمزه تو شوي مهتاب دل ما و من شوم آن گداي تا صبح بيدار تا نشود غمزه ات بي بها و بي مقدار من کنم گدايي بحر تو تو بخشي سودا از سر نداري من تو شوي مستغني از دل من کنم به يک دلدار دلبري به تمامي عمر گران که بخشم به تو اين عمر را به يک حمد و قل هو الله الصلوات
+
.
وقتي خيال ميکني براي هميشه مردهاي،
آنوقتي که تا پلهي آخر را
با اندوه رفتهاي
و سقوط برايت حکم آزادي دارد،
فرشتهاي کمي بالاتر از تو برايت آواز ميخواند.
ستارهاي به هوايت ميدرخشد
و دروازهاي گشوده ميشود
که راهش به قلب توست.
درست همان لحظهاي که تو منتظر نيستي،
نور ميرسد.
اودسان
ديروز 6:48 عصر
به انتظار تو بودم در خيالت عمري گم بودم فرشته به چه کارم که اگر تو هرکه بودي بردي از يادم کردي بر بادم شکوه گرفتي از نازم مفت فروختيم به اين بازار مکاره بهايم هرچه بود اشوه ات مال من است اميد فرياد و فردايي تمام روزهاي عمر من است خيلي تنها ام کمر شکسته از طاق تا بستان ام خيالم کن نمي کني برپايي دار تا کنم شيره جانم را فداي خال سياه پس آبروي طناز و پر اشوه و غمزه ذوليمينم بخند تا گريه هايم بارور
+
سلام دنيا :)
اودسان
ديروز 6:46 عصر
2-اشراق
ديروز 6:10 عصر
سلام زاهده جانم. خدا قوت عزيزم.. متاسفانه ديگه کسي اينجا نيست:( همون چند نفر باوفايي هم که هستن ، يا گذرا ميان يا خاموشي..
چقدر جالب بود البته خودمم گذرا نگاه کردم . متاسفانه امروز يکم بي حوصله ام ..اما يکم روبراه شدم ميام ميخونم و ديدگاهمو ميگم... کاش اونها هم ميومدن پارسي يار..
+
يه سلام از اينجا به همه!
عمو راشد اومده!
اهاي
آي كچلا
خسته ها
زخم و زيگيليا
گنده بكا
يقه چاكا
فكل كراواتيا
قرتيا
ارباب لاتا
آهاي با شومام؛ يكي نيست جواب سلام ما رو بده. ناسلامتي سلام كرديم نه تف :)
يكي نيست بگه موعليك.
م ت خ خ
کميل
ميراب
محمد جواد سلماني
هم سفره ها خوش غيرتا با معرفتا دِ آخه لامسبا كجايين؟
2-اشراق
ديروز 6:6 عصر
اگر دنبال قمري خوب مي گفتي کيوان ترفت العيني حاظر ميشدم پاي مکتب شما والله که بهترين رفيقي براي اونا که دل داده اند و اندر دل خويش پاي دل رفيق جاني مي نشينند آيا تو آن يار شيرين سخن مايي؟والله که هماني و به آن منشور دلربايي دل ما را مشغول دل خود ساخته اي.اي رفيق هميشه خاطرخواهات نبايد از ميان روسا و مکارم و جام جهان بينان نشات بگيرد!!گاهي يک دل سوخته و مانده از راهي سلام و عرض ادب مي کند
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} ياد باد آن روزگاران ياد باد! الان ديگه کسي کامنت هاي منو بخونه بايد گريه کنه
+
يک بار است زندگاني. يک بار. همان يک بار که نسيم صبح را به سينه فرو مي دهيم، همان يک بار که عطش خود را با قدحي آب خنک فرو مي نشانيم، همان يک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت مي کنيم، *يک بار.. يک بار و نه بيشتر...*
2-اشراق
ديروز 6:6 عصر
بعد از آن ديگر تمام عمر را ما دنبال همان چيزها مي دويم، بعد از آن ديگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولينِ زندگاني هستيم. در پي لذت اول. سيب را به دندان مي کشيم تا طعم بار اول را در آن بيابيم،آب را سر مي کشيم تا لذت رفع عطش بار اول را پيدا کنيم. در آب غوطه مي زنيم تا به شوق بار اول برسيم و نسيم را مي بلعيم تا نشاني از آن اولين نسيم بيابيم. زندگاني يک بار است، در هر فصل...