شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ دگر از دست خضر هم بر نيايد که داغ غم ز قلب من زُدايد
ديگر جاني براي ماندن نمانده خيلي سخت است که دگر اعتمادي به پايان اين ره ميان دنيا و قيامت راهي برا کندن بيابم بايد دستها را شست و بي نگاه به عقب فقط گذر کرد و خاطرات را در غربت از ياد و دل گذر داد و به اميد آخرين قنبر غيرت و بيعتم را به عنوان تنهاترين و آخرين رجز خوان در غربت در عين ازلت و بي کسي بر روي زانوان خيالي معشوق دست به دست تنهايي از برزخ گذر کرد به اميد يک سرابي خاطره انگيز
ن به دلت دل بستم و عاشق ترين تنهاي حيدري شد آئين و پيمانم گشتم ز سر تنهايي و غفلت باران زده در پي بستان خيالي معشوق به برزخ زدم ره و نيازم را آنجا سپردم به دست معشوق که ندا آمد اگر به جاي 45 سال ليلي ليلي کردن يک‌بار مرا مي خواندي هزارميليارد به برت مي‌کردم از،سر وصال ولي افسوس که ليلي ندارد خيال رها کردن به اميد تنبيه اين دل وامانده بي قرار به آن وعده خيالي و بيعت مردانه خريدار ندار
حتما که نبايد خضر باشه کيوان بميره من که مرده ام مفت نمي ارزه حالا زنده شدم بگو قيمتش چنده برات مي خرم
ساعت دماسنج
2--براي تو
رتبه 68
28 برگزیده
254 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
2--براي تو عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top