پيام

صبا
91/11/2

+ فيد سفارشي قبل از اين که بيام پارسي بلاگ ، خواهرم اينجا وبلاگ داشتند... اون موقعي که خواهر من پارسي بلاگي بود يه بار هم از طرف *پارسي بلاگ* رفتند اردوي جنوب ... از وقتي ما علاقه مند شديم به اينجا و وبلاگ درست کرديم اردو ها که ته کشيد ، همايش هم نميذارن حتي :| اين چه وعضيه آخه ... ما با هزار اميد اومديم اينجا:دي

پارسي نامه 94/7/19

واقعا؟ ما اعتراض داريم: دي، نسل سوخته ايم

*درود بر تمامي فيد هاي سفارشي * در اين نظر سنجي شرکت کنيد http://djalireza.parsiblog.com/Feeds/7070090/

آفرين مهندس ، نسل سوخته رو خوب اومدي ... امروز صحبش بود اتفاقن :دي

جناب عليرضا اين نقطه يعني رزرو؟

پر شد خانم صبا ...... الان خواهرتون وب نويسي نمي کنند ؟

حواست باشه تهديگ نشيم حداقل:)

دقيقا ! تکبيررررررررررر

ممنونم بابت حمايتتون جناب عليرضا :) .... نه ديگه ، چند سالي ميشه که وبلاگ نويس نيستند...

الله و اکبر خامنه اي رهبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

بله مهندس ، بايد هوشيار باشيم:دي

ممنوننننننننننننننننن پروانگي جان :)

از وقتي ما علاقه مند شديم رو يک خط بيارين پايين .... پارسي بلاگ رو بولد کنين ..... اين يه فيد شخصي نيست .... الله اکبـــــــــر

الان اين مهندسا با مني د ؟؟؟ x-(

چشم ...تصحيح شد ... فيد عموميه ديگه :دي ... نه جناب، مي دونم از اين کلمه خوشتون نمياد ، مهندس رو به يکي ديگه از دوستان گفتم

صبا چه سالي رفتن جنوب؟؟؟

واقعا؟ ما اعتراض داريم: دي، نسل سوخته ايم - ص . حيدري

اوممممممممم دقيقن يادم نيست...سه يا چهار سالي ميشه فکر کنم :| ... خودشو که ديدم ازش مي پرسم

جناب هادي شما هم نسل سوخته ايد؟ پس چرا اعترض نمي کنيد؟:دي

ديگه چيکار بايد بکنيم؟ هميشه نوبت به ما ميرسه!نون تموم ميشه!!!!!!

چه در حقمون داره اجهاف ميشه:(

اينقد اين فيد رو دست به دست کنيد تا برسه به آقاي فخري :) ...... واقعن خيلي بده :(

باشه دست به دست ميکنيم...بقلي بگير

آفرين :)

تقصير اين نرخ ارزه! :)

صد در صد :دي ... راستي جناب خدايي ، شما هم رفتين اردو؟

ما رو کي ميبره اردو؟ :(

خب شما اون قيم نديما بودين ديگه ، چرا نرفتين؟

ما اعتراض داريم ... سندي دراز داريم ....

اردو مال خواصه! نه عوام! :)

خي ما خاص هستيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

جدي؟ B-) ........ حالا يادتون مياد که کي بود؟ من دقيق يادم نيست:|

بله جناب عليرضا ... حيف که اردو برگزار نميشه و الا حتمن اولين نفراتي که ازشون درخواست شرکت در اردو مي شد ما بوديم:دي

من تو اتوبوس پيش تو مي شينم: دي ياد اردوهاي مدرسه بخيرررررررررر

واي ، يني ميشه ما رو ببرن اردو حيدري جان ؟ :) ... اگه رفتيم من برات جا نگه ميدارم :دي

هرچيز نشدني اي تو اين دنيا شدنيه:) کنار پنجره باشه :)

من يادمه بود ... خب چون اون موقع پيامرسان نبود و صميميت زيادي وجود نداشت ... يه رفيق داشتم به نام عليرضا که مرحوم شدند ... خانمشون هم اينجا وب داشتند ... از مشهد رفته بودند همايش ................. اومدن تعريف کردند برامون : ) خدا رحمتش کنه

بهله خانم مهندس عزيز ، درست مي فرماييد ...شرمنده ، کنار پنجره که خودم نشستم :دي

من هميشه سر ميز و تو اتوبوس کنار پنجره بودم اصلا راه نداره:)

خدا رحمتشون کنه ... همايش که فکر کنم توي تهران برگزار شد ... اما اردو که مي بردند از قم بچه ها جمع شدند براي رفتن ... خانمشون الان وب ندارند؟ /// اون موقع تعداد پيامرساني ها خيلي کم بود ...

ئه چه جالب مث خودمي :دي

نه ... خانم مرضيه صحت بودند ..... فکر کنم ... بله .. درسته

کلا ما ناشناخته هاي در حال کشفيم:)

:-o

مهندس B-)