شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

درب کنسرو بازکن برقی
+ چند وقت پيش با يکي از دوستان قديمي بعد از کلي کش و قوس تونستيم چند کلمه حرف بزنيم و آدرس اينيستا رد و بدل کنيم يک استوري گذاشته بودم به شدت خيلي زياد واکنش نشون داد توهين کرد و رفت فقط خواستم اينو بگم که کاش آدم تو بچگي بمونه ...آدم ها هر چقدر بزرگ تر ميشن ترسناک تر ميشن...حاضرن به خاطر عقايد و سلايقشون حتي آدم هم بکشن...
عقايد هر شخصي براي خودش محترمه اما به اين معني نيست که براي ديگران هم به همون اندازه مهم باشه
بله دنياي عجيب و غريبي هست و هر کسي بنوعي گرفتار رفتار خويش
احترام که محترما پذيرفته شده است اما اين باور چه واکنش و چه بازده و چه تصويري در عالم ظاهر و خارج ايجاد مي کنه يا جامعه پيرامون ما را با چه اثرات و چه واژه هايي اون طرز تفکر و اعتقاد عيان شده و عرضه گرويده در جامعه و تاثير آن در سواد زندگي فردي يا سياسي افراد ايجاد مي کند تا زماني که عقيده فردي باشمحترم ولي زماني ک فرد عقيده اش را در جامعه عرضه مي کند اينجا محترم خانوم مشروط
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} ?@};-:-):'(
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} زمان تحميل عقايد و افکار گذشته ديگه..‌انسان ها نهايتا مي‌توانند از افرادي که عقايد سو عقايد خودشون دارند دوري کنند...اين که ما بخوايم به خاطر عقايد درست و يا غلطمون به افراد مورد بحث توهين کنيم نشانه پوچ بودن عقيدمون هستش...حتي اگر اون عقيده سالم و پربار باشه????
اينکه چه عقيده اي را بخواهيم در جامعه بسط و گسترش بديم خودش براي خود جاي سوال داره اگر کسي بخواد عقيده اي را بر خلاف عقايد يک ملت يا يک جمع به آن بپردازه يا تحميل کنه جامعه در برابر اون فرد موضع مي گيره و از حقوق ملت خود در برابر آن فرد دفاع مي کنه ضمن اينکه عقيده داريم تا عقيده عقيده اي که هيچ مبناي عقلي و فردي بر آن بار نباشد بيان آن در جامعه درست نيست هرچند بي احترامي را چه تلقي کنيم
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} ببينيد دوست عزيز جامعه ما با سيستم فکري شما و دوستان شما پيش رفته که الان در چنين وضعيتي هستيم...ما بچه بوديم تو اس‌ام محرم تلوزيون رو روشن نمي‌کرديم ميگفتيم گناهه الان تو ايام محرم انواع پارتي ها برقراره...مقصر 80 درصد چنين مشکلاتي متاسفانه اعمال و تندروي و موضع گيري هاي اشخاصي مثل جنابعالي هست که به جاي خوش اخلاقي و متانت هميشه سعي کرديد از در زور وارد شويد...
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} بهانه جالبي هم که هميشه داريد اين است که درخواست ملت اين است....بحث بي مورد است...در نهايت آرزوي موفقيت
از زور؟زور را کجا جاري کرديم؟اينکه گفته ايم مي خواهيم از اصول و آرمان‌هاي ملي مان در برابر تهاجم فرهنگي و استبداد تبليغاتي غرب که متاسفانه امثال شما قسط داريد اينگونه القا کنيد که غرب و الگوهاي رزلانه آن خواهش و خواسته ملت اند و اينکه نام ملت را از درخواست‌هاي انقلابي و ملي خود خارج و نگوييم ملت ما ملتي انقلابي و اسلامي هستند که مي خواهند در برابر آپارتاي تحميلي غرب و نرمش هاي رزلگوني
که شما قصد القا اين را داريد که ملت ازاين آرمان‌ها و اين خواستگاه حفظ ارزش‌ها و خواهشهاي اسلامي و انقلابي خود در برابر درخواست‌هاي حفظ شعائر و اصول غير قابل معامله اسلامي و ديني و انقلابي خود در برابر چند شيخ اصلاحات که حتي با حاظر نشدن در سر نماز ايت الله رئيسي نشان دادند چقدر متجدد. رذل هستند که از شهيد ما هم وحشت دارند
شنيدن اين صحبت ها که ملت مقابل نظام و خواهشهاي انقلابي ديني ولايي و اسلامي خود هستند و بايد ملت را با هرگونه رفتار ساختار خواهانه خود فراموش کرده و نگوييم اين ملت همان ملتي هستند که در برابر و بر خلاف القائات شما که مي گوييد ملت از باورهاي انقلابي و خواهشهاي ساختارهاي گرانه ما خسته و دلسرد گشته اند اين يا يک توهم است يا يک ماموريت معين براي القا اينکه ملت در برابر درخواست‌هاي ملي و ارزشي
مدافعان و حافظان شعائر ملي و انقلابي و اسلامي خسته شده اند و ديگر نمي خواهند از اين اصول و ارزش‌ها دفاع شود و آن تعداد اندک تابو شکن که در سال 88 هم سعي داشتند خود را حداکثري بنامند همان 9 دي نشان داد که ملت برخلاف القائات شيوخ اصلاحات و فتنه گران تمام قد پشت انقلاب و ارزش‌هاي ولايي و ديني و اسلامي خود تمام قد ايستاده اند و در برابر گفتارهاي ساختاري شکنانه ا از اين آرمان‌ها دلسرد نمي شوند
شما داريد سعي مي کنيد صحنه را با احساسات و جملات به ظاهر متجددانا خود تحت شعاع و تحت احساسات ظاهري به فرص مظلومانه جمعي خود قرار دهيد که بايد بگويم يک استراتژي شکست خورده است که ملت و مردم را در برابر نظام و خواهشهاي نظام و ارزش خواهي هاي انقلابي و اسلامي و شعائر ملي ما قرار دهيد که ملت همواره نشان داده اند چقدر به نظام و اورتاي انقلابي آن ارزش قايلند
به نظرم شما نبايد ملت را از بدنه نظام و انقلاب و ارزش خواهي هاي متقابلش از مردم مخالف نظام و انقلاب بنمايش بگذاريد چرتکه همواره در پشت نظام و انقلاب همين ملت بوده اند و خواهند بود شما با استراتژي حمله به اينجانب و ارزش‌هاي ما موفق به تحميل خواهشهاي اصلاح طلبانه شيوخ خود و سران فتنه برانگيزتان نشده ايد و نخواهيد شد و آري ملت پشت نظام و رهبري و انقلاب بوده و خواهد بود
شما در اين رويه القاغي خود شکست خورده ايد يک استراتژي جديد از شيوختان و سران فتنه درخواست کنيد که ملت برايشان تازگي داشته باشد و شايد موفق شويد ملت را از بدنه نظام و انقلاب و رهبري و خواهشهاي اسلامي ديني و انقلابي آن خدا رو چه ديد شايد موفق شويد ولي اين اش را داغ نکنيد تجربه اين 45 سال نشان داده اش اصلاحات هيچوقت قابل جوشيدن نبوده
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} :-) :) :) شما رو با افکار منفعلانه در گوشه اي از رينک خود ساخته تان تنها ميذارمB-)
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} شما در مورد پيوند بين انقلاب و ملت حرف زديد ...من در پيامم هيچ توضيحي در مورد موضوع بحثمون با دوستم ندادم...بر فرض مثال حتي اگر موضوع سياسي و انقلابي بوده شما يک لحظه هم فکر نکرديد که من جانب دار انقلاب بودم يا منتقد انقلاب ...وقتي ديديد بحث انتقاد از عقايد و افکار هست سريع نسبت به من تاختيد
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} بدون هيچ فکر قبلي...و اين نشان دهنده پريشاني افکار شما و هم کيشان انگشت شمارتان هست:-)
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} در ضمن به سر و ته موضوع اون شهيد هم برسيد مي‌بينيد که يکي از افراد افراطي مثل جنابعالي پاش به ميون مياد :D
بنده مفسد في العرض شما بنده نازنين پروردگار...لطفا اعصابتان را به خاطر اين بنده مفسد خراب نکنيد...موفق باشيد@};- =)
{a h=mohamade250}گل پسر دنيامحمد{/a} تصادفي با وبلاگ ديگه خودم رفتم پيام‌هاي همه کامنتها رو خوندم من با اين وبلاگ مسدود کردم غير از کامنت اولش که مشابه تمام نوشته هاي قبلش هست و آدم هر چه ميخونه متوجه نميشه که داره چي ميگه و به همين دليل هم بود که مسدود کردم مابقي نظراتش رو که خوندم مطالب رو واضح نوشته بود و هيچ غلط املايي و دستوري نداشت .
آخرين کامنت شما نشانه ترک بحث هست بر سر همين حرف بمون و ديگه ادامه نده پاسخ مرا هم نمي‌خواهد بدهي . اينها چشم خود را بر حقايق بسته اند و اينهمه گراني و بدبختي و اختلاس ها و تجملاتي زندگي کردن مقامات و وابستگان آنها را نمي‌بينند و هر صداي مخالفي را هم وصل مي‌کنند به آمريکا و اسرائيل و ساير گروه هاي مخالف .
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} @};-@};-@};-
شما چرا اينقدر با خودت درگيري؟
چرا به خودت اينقدر توهين مي کني و براي خودت از سوي ما حکم ارتداد صادر مي کني؟شنا به عنوان يک اصلاح طلب چوب خط شکسته انتظار نداري که توهين هايي که به خودت و هم مسلکهايت از جانب ما به خودتان و هم کيشانتان نصبت مي دهيد بنده هم تاييد کنم شايد اون پروگانداي اصلاحات را بر بال توهين و هتاکي به خود سوار و سواري بپردازيد
برادر من که نيستيد شايد به عنوان يک فرد و يک طرز تفکر براي خودتون محترم باشيد ولي اين را بدانيد نام شهيد مقدسه و اينکه مي فرماييد (سر شهيد و ته شهيد...(واقعا جاي تاسف)اگر شما يا هر کس ديگري بخواهد شهادت و شهيدان ما را به جملات سخيف گون و متظاهر مورد خطاب دهد اين نشانه از چه چيز دارد؟
بهتر نيست مقدساتمان را از هتاکي و توهين خارج کرده و اگر انتقادي بهم داريم مقدساتمان را از تحريف و خطابه هاي نامناسب و دريده گون خارج کنيم و اينکه مي فرماييد آن شهيد بزرگوار بخاطر عقايدي که ما در جهان خواستار بسط و توسعه و ارزش نهادن و نهادينه ساختن آن در ميان فرزندان عزيز ملتمان بوده و هستيم مايه به شهادت رسيدن آنها شده ايم
که بايد بگويم با اينکه شما بسيار تيز و تند سخن مي گوييد ولي در اين‌باره بايد بگويم احسنت درست به خال زديدما افتخار مي کنيم که در مسيري شهيد بشويم که هم کيشان و بزرگان ما از شهادت و مرگ با عزت و شرافتمندانه به ما آموختن و در ذهن ما جاي دادند بي شک همانگونه که ما به آنها شهادت را هديه داديم آنها هم ما را از سبب سازي اين نگين شرافت براي منتهاي غيرت مندي يک حيدري که شهادت
نگين مطلق باورهاي حيدري و ولايي ما بوده و است به همين شفاعت‌ و بزرگ منشي اين جوانان پرشور و با غيرت وطنم که سوختند پاي بدبختي و زياد خواهي جمعي سکولار و جمعي نئونازي ست صهيونيست طريق پروتوگاندا محور داخلي و بين المللي يعني جان دادن اما باور و ولي خدا را با هيچ خواهش و مرام گاو موقرمز برخواسته از تبليغات گاو بني اسرائيلي که امروز در سرويس تبليغاتي هاليوود و
شبکه هاي من و تو سي آن آن و واواي و ايران اينترنشنال اينگونه رفتارهاي زشت و تصفيه حساب‌هاي تئوريزه شده جبهه صهيونيست فراماسون محور استکباري براي القا و آموزش نيروهاي واداده اي که با تحريف و تعميم باورهاي غلط جمعي روشن فکر نمايي که خود فروختي سياسي و ديني گوشه کوچکي از باورها و نمايشنامه هاي سراسر کينه و يکجانبه نزد قاضي ولو شدنهايي ست که نتيجه اش
اين مي‌شود که از يک شهيد دلير و با شرف اسلام و ولايت که جان داد ولي اجازه نداد نام ولي خدا به هتاکي و جسارت براي آنکه چند روزي بيشتر زندگي کند ولي همه دين و باور او که برگرفته از وجود مقدس ولي حي و صالح خدا سيد علي س حيدر حي يساراي والاي و با معرفت آئين و مرام ما به خواسته القا توهين هاي برآمده از عصبانيت و کينه متخاصماني که بي شک عصبانيت آنها نه از پي احدي از ما
و بخاطر لجبازي آن شهيدي که جان داد ولي نام ولي خدا را جز آنچه خدا امر فرمود به احترام و به تقوي و به ولايتمداري او هرگز اجازه نداد از لسان او حرمت شکني نسبت به وجود مقدس حضرت حيدر حي اش سر زند و دقيقا هم عصبانيت شما از آنجاست که سر و ته هر يک از اين والامقاماني که لايق شهادت در راه اعتلاي نظام مقدس حيدري و ولايتمدارانه خود شهادت را به آغوش گرفتند
هديه اي است موهوبه از جانب شهيدان ماقبل خود که ار 8 سال دفاع مقدس و دفاع از حرمين و دفاع از امنيت و شرافت خود که همگي در وجود مبارک و مقدس شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت خصوصا امروز در ثمره بي مانند و بي بديل اين شجره تابناک که بي‌شک حيدر حب. و ثاني و ديگر اولاد صالح و باصر امام مطلق سيد علي س نشانه اي دقيق از ظهور منجي ما و رسيدن به شهادتي مقدس
نمي تواند يکسويه و فردي براي يک شهيد به ارمغان رسيده باشد و اين بي شک موهبتي است اللهي و ولايي که با معرفت و درک مرام حيدري و طريقتي يسارا ذوليميني که براي جوانان و فرزندان ديروز و امروز از يکديگر ارث و به ارمغان درآورده شده است و بي شک اگر سر و ته همه بزرگان دين و شرف و ولايت که در مورد من صحيح فرموديد من که باشم و با چه خود را بتوانم جمعي از اين باور حيدري و مقام شهادت بيابم در
گناه آلوده ام و قدرعافيت و بهره مندي از اين نظام مقدس شهدا را هرچه جستم نيافتم و امروز براي اينکه به اين مقام برسم که بعيد مي دانم با اين همه گناه و با اينکه خداوند حاطر نيست از گناهان من بگذرد و فرصتي دهد تا جانم و هستيم را فداي ولي خدا و اولاد صالح اش کنم واقعا من مايه ننگ اين بزرگان و صاحبان دين و معرفت و شهادت هستم
که از اينکه به من فرموديد که چقدر نالايق و بي بها هستم و من کجاي اين قصه عشق قرار دارم که دوستانم همگي مي روند و به شهادت مي رسند ولي من همچنان در خم رسيدن به معرفتي هستن و در پي قبول توبه به درگاه ازلي شکوه و ناله مي کنم که حاظر نيست من حر طريق را بيامرزد و به من اجازه دهد آنچه شما از سر و ته شهادت برادرانم ياد مي کنيد همان‌ها برايم و در کنارم افتخار شهادتي گلگون را نصيبم کنند
از اينکه به من ياد آوري کرديد چقدر گنهکار و بي ارزشم در برابر کساني که سراسر لياقت و لطف و بخشش اللهي در آنها جاري و باقي ست و من بي لياقتي که شما هم به بي لياقتي و بي ارزشي من در برابر آناني که قبطه مي خورم و افتخار مي کنم که بتوانم دليلي هرچند اندک در رسيدن به شهادت ايشان فرص شوم بايد از شما سپاسگذارم کع از بنده به عنوان ته يا سري از اين افتخار ياد کردين
اين نشان از بزرگي و فهم و گذشت و مقامي ست که باعث شد يک بنده بي لياقت سراپا گناه و سراپا نيافريده و فرصت نيافته اي که حتي نمي داند براي اينکه اينهمه نقصان و بي ارزشي او به پاي برادران سرباز و شهيدش يک موقع نوشته نشود چقدر سخت است که ببيند برادرانش روزي بخاطر جهل و بي لياقتي اش از آنچه موهبت اللهي آنها در قبولي مغفرت و قبولي شهادت آنان است از سوي من
ناپسند و از آنها دور شود و خودم هم فهميده ام که وجود ناصوابي موجب عذاب و دوري رفيقان ام از من است ولي گمان نمي کنم دلم به اين راضي باشد که کسي را بر خلاف خواهش و نيازش به حيدرحي و باور استشهادي براي او موجب اجبار به پذيرش اين حق اللهي و نعمت کردگار برخواسته از درک ولي خدا و شهيدان گلگون کفن آنقدر سهم من در اين نسبت شهامت و لياقت آنقدر بوده که مورد عنايت شما واقع شوم
و تا آنجا که اين افتخار را به من القا کنيد که توانسته باشم در شهادت خواهران و برادرانم سهمي هرچند اندک داشته باشم افتخاري که در خود نديدم و دليل آنکه قصد سفر کردم ايم بود که احساس مي کنم از اين سهمي که شما مي فرماييد خيلي فاصله گرفته ام و هم کيشان من البته نه در مقام و در مکتب که در همان آرزوي رسيدن به مقامي که همه اش در شهادت و حيدر حي و ثاني ما خلاصه ميشود
چيزي که من از اين قافله عقب گذارده نداشتن لياقت و داشتن معرفت و نداشتن بصيرت و مقامي ست که در اصرار به گناه و دوم مورد پذيرش واقع نشدن توبه ام به درگاه ازلي بوده است ممنون از اينکه به من يادآور شديد که چقدر فاصله دارم با آنچه مايه افتخار مت و هم گيشان ام است که هر يک در شهادت يکديگر سبب سار باشيم افتخاري که نه نائل ميشوم و مه مي توانم نائل کنم کسي را خداوند مرا ببخشد
و مراسم لايق کند به آنچه شما مرا بي لياقت به آن مي انگاشتي من را لايق ورزد که نالايق در اين‌باره يک نعمتي بي بديل و جواهري بي مانند است يعني سبب ساز شهادت يک هم کيش شوي که من به دليل سراپا گنه ورزي از داشتن چنين رفيقان خالي ام و بي کس اين است که تنهاام چون سبب ساز نبوده که هيچ خودم مي دانم مايه ننگ و بدنامي براي هم کيشانم هستم ولي به خدا توبه کردم ولي نپذيرفت
ذره اي هم البته قسمت من بود که با اين سبب سازي خويش که جز خود هيچ کس در بدبختي و بدنامي من نقش نداشت الي خودم من آگاهم برادر بي خودي گناه يک گنه کار را به دوش نکش و شهيدي را با خود دشمن مکن و مفتخريم را به سبب سازي مرام و باورش محکوم نکن که مبادا خداوند بر تو خشم گيرد آنجا که آرزوي توبه داري و توبه ات پذيرفته نشود
با خدايي باش که شهادت را اوج معرفت انساني ما دانست و شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت را دليل تعظيم مخلوقات بر وجود بشر قرار داد و آن ميوه ممنوعه همان گناهي ست که امروز هم کيشان ما در تند رو خطاب کردن و سبب سختي و مظلوميت ملت از بر ولي خدا و خاندانش نام بردن بر آنها حرام شده که اگر قدر اين ثمره را درک پي کردين شايد من گنهکار را هرگز نياز به تحمل نبود
داداش شما نه مفسد في الارض و نه وطن فروش و ظالم خدايي نکرده متحجر فرهنگي و رفتاري شما برادر عزيزي هستي که متاسفانه امثال من نوعي گنهکار که مي دانم چقدر گنهکار و بي مايه ام بخاطر آرزوهاي خود باعث ميشوم اسم من را پاي کساني بنويسي که همواره آرزو داشتم جاي آنان بودم و به قول شما جمعي از قصه سر و ته داستان شهادت ايشان ميشدم بخاطر تنفرتان از اين باور افتخاري که من از آن دورم را به پاي بي لياقتي چون
من نوشتن ظلمي مسلم و غير بعيد است به وجود شهدايي که بي شک سر و ته آنان را شهيدي گلگون کفن همچون خود لايق و بزرگوارشان بوده که عطر تن آنها به تنه پربرکت ايشان خورده و دعاي خير ولي خدا شامل حال ايشان و نفهمي و نالايق من باعث شده اين والامقامان گاهي به اسم ما آغشته شوند و بي لياقتي امثال من موجب افتخاري نالايق براي امثال من و بدنامي براي اين بزرگان شود
شما بزرگ يک منش و يک سرزمين هستيد خود را با الفاظي که لايق آن نيستيد بخاطر اينکه مرا از خود و از يارانم جدا کنيد و نالايق براي هم کيشانم فرض کنيد خود را آلوده همچو گنه کاري چون من نکنيد شما لايق تر از آنند که بخواهيد براي شستن گناهان من سببيتي در جهت آلوده کردن خود با غيبت از من نوعي تناول کنيد که گوشت من در تلخي و بي هنري به درد گرگ نمي خورد شما که عزيز ياران باوفايي چرا
خداوند سايه همه ما را از گناه و آلوده شدن به آن نجات دهد و هيچ گاه موجب نشود گنهکاري چون من سبب سازي براي گنه نوشتن پاي يک انسان داراي اکرام و فهم بليغ و آئيني معرفت گون و خواسته اي عظيم که رسيدن به معرفت يک باور استثنايي و لايق ملت ولايتمدار ايران اسلامي ست بازم شرمنده
آنانکه خاک را به نظر کيميا کردند نظري که به من نکردند اميدوارم به شما انجام دهند و اين را از ته قلب عرض مي کنم که اميدوارم بد برداشت نکنيد
عموي من در راه اين انقلاب شهيد شد و پدرم ايثارگره...اصلاح طلب و اصولگرا همشان حاصل تراوشات ذهني يک تعداد افراد مريض براي به بردگي کشيدن افرادي چون شماست...انقلابي خالص تو بوق و کرنا نميکنه راه راست رو ميره و سعي ميکنه يک تعدادي رو با اعمال درست با خودش همراه کند..عبدالمالک ريگي هم فکر مي‌کرد مسلمان واقعي هست...ولي از حرف تا عمل کلي راه هست!!!
البته بايد بگم نقطه مقابل شما و خانواده انقلابي محترم و بزرگوار شما که همه در چنته خود افتخار حزب اللهي بودن و خدمت به انقلاب و ايثارگري در پرونده خدمتي شان امروز افتخار شما و تاييد ديدگاه هاي غربگرايانه و زن زندگي آزادي امام حسين يک تندرو و اصلا امر معروف و نهي ازمنکر...الخ صحت نظرات پروگاندايي و راديکاليسم شما را فراهم کرده بر عکس برخلاف انديشه‌اي متحجرانه اي که
از من و باورهاي به ظاهر از نگاه شما همسو با منش و نگاه ريگي به خود اجازه مي دهيد به همسويي با باورهاي ريگي از پنجره اسلام و انقلاب به آن اشاره کنيد شايد به اين دليل باشد که شما به دليل افتخارات عمه...الخ مثل روح الله زم که آقازاده بودنش به او اجازه داده بود باورهاي متجددگرايانه اي که به دليل همين نسبت‌هاي فاميلي مثل موقعيت سياسي پدرش به
او اين اجازه را دهد که باورهاي يک ملت و يک آئين و مذهب را متحجرانه و تندروانه و حتي در برابر ولي خدا و انديشه انقلاب و اسلام موضعي مستکبرانه و ستيزکارانه بگيرد البته من گمان نکنم ايشان افکار مخالفان سياسي مقابل خود را هرگز با ريگي ملعون همسو قلمداد کند حتي با اينکه او نه به پشتوانه سياسي عمه و دايي..الخ که آقازاده از جانب پدر ميشد و از اين بابت يک پله توجيح پيرانه تر بود
اگر به واسطه اين ضرب المثل فارسي...که گويي پدرت بود فاضل....الخ حالا بگذريم و روح الله ديديم همين افکار زن زندگي آزادي وقتي ديد جامعه و نظام بدون توجه به موقعيت پدرش در انقلاب در برابر افکار ضد ارزشي انقلاب واقع گرديد او را بي توجه به پدرش مورد شمات ات قرار دادند و اينجا موقعيت پدر که به تصور شما دليل درستي
اعتقادات چپ گرايانه و خلاف باورهاي يک انقلاب ميشد او را زندان فرستادند که وقتي اين تنبيه شامل اش شد و پدر هم تي تيش به آبروي روح الله گذاشت اين شد که از يک خانواده انقلابي يک روح اللهي بيرون آمد که شايد کساني که او را محاکمه و بخاطر انحراف اش از باورهاي ملت که او آنها را وحشي مي ديد چون با غرب همسو نبودند ديديم سالها خدمت و خانواده اي انقلابي به دليل جهل و خودخواهي روح الله
بجاي اعتبار و مانعي براي تنبيه روح الله خود فداي افکار غلط او شد و اين يک قاعده در همه جهان است که کسي که فکر کند خانواده اش توجيه رفتارهاي ضد ارزشي و باورهاي ستيزه جويانه در برابر افکار ملت است هيچ دفاعي که از اين فرد نخواهد کرد بلکه خود نيز به واسطه آن افکار آن فرد خودشيفته تاثير پذير و به گندابه رفتار و افکار وي کشيده مي‌شود که در نهايت روح الله را به قعر چاه و خدمات انقلابي پدر
واقعا افکار شما جاي تامل و تفکر داره.من با تمام عناويني که شما نسبت داديد هميشه به افراد فقير کمک ميکنم وقتي ديدم دستم به دهنم ميرسه از شغل دولتيم استعفا دادم تا يک فردي که واقعا نياز داره مشغول به کار بشه.کلي کار به خاطر خدا و انسايت کردم که شما هيچ وقت راضي نميشي بکني .ميدوني مشکل 90درصد ملت با شما 10 درصد چيه؟مشکل اصلي اينه که شماها فقط بلديد خوب حرف بزنيد وتو عمل هيچي براي گفتن نداريد!والسلام
شما مسافر کشي با موتور کردي؟شما راننده خطي بوده اي؟شما به خود اجازه دادي تو تبسي غذا جابجا کني؟من اين کارها را زماني انجام دادم که سردفتر اسناد رسمي بودم ولي به دلايلي شخصي درآمدي نداشتم و براي امرار معاش عار نديدم به اين حرفه ها بپردازم
اکنون هم کسي اگر شاگرد مغازه نياز داشته باشد به دلايل شخصي اکنون به آن شغل شديدا نيازمندم و براي امرار معاش خود و فرزندانم کال خلاف نباشد مشکل شرعي نداشته باشد حتي غسل ميت هم در حال حاظر راضي به انجام اش هستم و اگر از دوستان کسي نياز به کارگري مطمئن و چشم و دست پاک نياز داشت بدون درنظر گرفتن حقوق اش در حد اينکه خانواده ام را سير کنم نيازمندم
آرزوم اين بود که مدافع حرم ميشدم و با اون حقوق اندک سپاه به منطقه جنگي اعزام ميشدم و در آنجا براي امنيت ملت و براي همه کساني که حق ام را ضايع کردند به ناجوانمردانه گي زندگي ام را پوشوندن آنها که به ظلم قضاوت کردند آنانکه باعث پايمال شدن حق کودکان من شدند آنانکه با نفوذ و آقازادگيشون حقوق حقه من را که هيچکس را نداشتم حتي حقوقم را يادآور شود به عنوان
يک فرد عادي عادي جامعه که نبود کسي که از حق شرعي من به عنوان يک شهروند کسي نبود در سيستم قضايي کشور در آنجايي که آنقدر آشکار حقوق شهروندي مرا منکر و ضايع نمودند و در برابر چشم قانون حقوق قانوني شرعي انساني من را پايمال کردند و حق ام را خوردند وجودم را و جميع حقوق ام را از من سلب و به يغما بردند و حتي يک نفر حتي فقط يک نفر بلند نشد و
حتي يک نفر نخواست ببيند و يا در برابر اين ظلم بي شرمانه که در حقم روا ميشد يک موضع در حد جمله [[اين حرکت زشت است]] بخواهد مانع اين ظلم بي شرمانه و پايمال شدن حقوق انساني بنده بخواهد اعلام ناراحتي کند نديدم و کسي را نداشتم که به آقايوني که حق ام را ضايع و پايمال کردند تذکري اخلاقي دهد شايد اين اخم او توانست مانع ظلم اسفناک و ظالمانه اي که آري در حق مني که
به نظر شما پشت ام به نظام گرمه و هم فکران من به من نان خيس در روغن حيواني تعارف کرده و مي کنند و پشت ام به موجب اعتقادات ولايي و سياسي و حکومت داري من به انسانهاي خفن و اند قدرت وصل و نفسم از جاي گرم بلند ميشه آري مي خواهم بروم و در دفاع از کشور و نظامي که در حق من از هيچ ظلم و ستمي فرونشست و در اوج ظلمت و ظلمي که در حقم اين افراد قدرتمند در نظام کنوني کشورم
اسفناکترين و بي رحمانه ترين ظلمي را که در حق من نوعي منهاي اعتقادات و باورها و طرز فکر و منشي که با همه وجودم به آن باور دارم و ولايت مولايم سيد علي س و اولاد صالح و باصر او بالاخص حيدرثاني ذوليمين آقا سيد مجتبي حسيني خامنه اي د ظ ع را لايق و صالح حقوق ولايي و انقلابي در راس همه ارکان نظام و جهان به عنوان الگوي انسانيت و معرفت و منش اللهي و بشري و فوق بشري
لايق تبعيت و سرسپردگي و خدمت و اهدا جان و هستي خود در راه اعتلاي باورهاي ولايي و حيدري انقلابي خود به عنوان صاحب الشريعه و صاحب عدالت و دين و قرآن و حاکميت حيدري وي و ولد خلف و صالح و حيدر ثاني او ميشمارم و جان خود را به عنوان هديه اي بخث دربرابر عظمت و شکوه و اقتدار و منش اللهي و حيدري طريقتي مي بينم که خود را جزعي از مکتب حيدري
و باور جهاد در صحراي احمر در زير علم علمدار آقام سيد مجتبي حسيني خامنه اي س در حالي که بر روي تپه شرقي مولايمان حيدرحي امام مطلق سيد علي حسيني خامنه اي س ناظر اين جهاد در برابر خوکان اسود بني اسرائيل و کفار فراماسوني در جهان و آخر الزمان آماده تقديم هستي خود براي نابودي خوف شهادت حضرت بقيه الله العظم آماده اهدا هستي خود مي‌شوند آرزو دارم در آن سپاه حري باشم که فرصتي
را که نااهلان وعدالت کشان از من سلب نمودن در رجعتي دوباره آماده هزار بار جان دادن در راه مولايم و اولاد باصرش گردمورفيق من آماده آپ چون يقين دارم بر من ظلم شده و حقوقم پايمال شده و عده اي آدمهايي که دايي و عمو و پسر خاله هايي در نظام ما دادند با سفارش‌هاي آقازادگانشان موجب شدند من و حقوق من و انسانيت اين افراد همه پاشيده شوند و اگر هم منم کسي را داشتم اگر داشتم و شما که داريد چه کرديد چه مي کنيد
تا زماني که زير پرچم سيد علي هستيد من براي اينکه دشمن و ظلم چهاني سواستفاده نکند و چون وجود نازنين مولايم و اولادش را و باورهاي سياسي که بيشتر افرادي که حق ام را و حقوق قانوني من را عينا و مشهود و بدون کوچکترين وحشت از بازخواست چون ديده اند من کيوان حزب اللهي هستم که باورهايم از کساني حمايت مي کند که آنها ادعاي خدمتگذاري ايشان را دارند و چون
همه خاندان من ضدانقلاب بوده اند و در واقع من حيدري از جايي جان گرفتم و مکتب حيدري را بنيان گذاشتم که همه آنها مخالف باورها و اعتقادات من بودند و حتي مرا براي اينکه همانهايي که هنوز هم مدافع افکار و باورهايشان هستم همانها در برابر ظلمي که شد در حق من و زندگيم را و آبرو و شغل و حيثيت ام را پايمال شد همگان اگر به نوعي در اين ظلم بگوييم فقط جلک نيامدند مابقي همگي به من
با حمايت از ظالم و ستمگر ظلمي غير انساني و شرعي کردند که نظام وجودي و خانوادگي من را از هم پاشيد و به قول آنها آئينه اي عبرت شدم براي کساني که خود را حيدري و حزب اللهي خطاب مي کنند و له قول آنها دستمال بدست انقلاب و ولي خدا هستند و در عمل خودشان نيز اولين افرادي هستند که آخر دستمال به دستي را.....آري برادر من اوني که تو فکر مي کني نيستم و در حال حاظر هيچ کسي نيستم
ولي والله والله والله والله من در زماني که در حال ستم کشيدند بودم که بدترين شکنجه ها بر من روا ميشد دنبال عکسي از حضرت آقا بودم تا با نگريستن به چهره ماه او آلام آن شکنجه هاي نامردانه و ناحق را تحمل کنم و آن باور ديروز با هرچه ستم بيشتر روا ميشد من بيشتر بر خود واجب مي ديدم که نگذارم اطرافياني که شاهد آن ستم بودند از اينکه آنها اين ستم را بر من مي کنند از جو موجود
بهره ظالمانه و دشمن شاد کنانه نبرند و شايد حتي ظلمي که روا ميشد را به دروغ مدعي ميشدم که کساني در احقاق حقم بلند شده اند و ظالمين را نهي و در برابرشان موضع اتخاذ کرده اند و اين در حالي بود که خود و حتي آنها مي دانستند چنين چيزي نيست و کسي که برخواسته براي دفاع از من هيچ شدت و عمق بيشتري بر ورود ظلم بيشتر عليه من قدم پيشتر نهاده
و اينگونه است زندگي من در غريب گذشت سه سال از اين ظلم آشکار هيچ کس هيچ کس محرمي بر دلم نبود مرحمي بر زخمهاي سر باز کرده و عيان نخواست بشود زماني دوست داشتم حقوقم ادا شود کسي ياري و دشمن ستيزي اش بر حق من گويا شود اما چه شد ؟بگذريم کساني هستند که مرا با اين اوصاف ديوانه فرض مي کنند بايد بگويم آري من مجنونم ولي مجنون ليلي خويشم هرچه او مي‌زند مرا بيشتر عاشق اش ميشوم هرچه او دور
مي‌شود مشتاق تر در پي اش ميروم مي داني ترس آن است که مبادا شدت ضربه به من آنقدر سنگين باشد که دستش از نوازش صورتم سرخ شود و درد بگيرد آخر درد خود را مرحم مي توانم ولي اگر درد او را مرحم نتوانم آي خدا دست ليلي درد مي گيرد من خدايا راضي به درد دست مولايم نيستم آري رفيق عاشقي درد است مال من است عشق است عشق را هيچ قانوني نيست و تا عاشق نشوي حال من را درو نمي کني حال زياد از کارهايي
که صرف نظر کردي بخاطر احوال من نوعي بايد بگويم خيلي بزرگواري که به فکر انسانهاي عادي و بيکاري مثل امثال من هم ميشوي خداوند از اقازادگي کم ات نکند و آقايان عمه و شوهرخاله شما را عمري مضاعف عطا کند اينکه مي‌شنوم در حق افرادي مثل من از مقامات دولتي خود گردش و نرمش نرم نموده ايد حال بايد شما را شاکر باشيم يا خدا يا هر دو يا خاله و شوهر...داداش خيلي بزرگي کردي
مت دربه در يک آرزو بودم آنم اين بود آنانکه خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود نظري به ما کنند اگر ايم شعر را توصيف حال اقازادگي و وصل بودن به قدرت تصور نکنيد من هنوز ام از او کيميا مي جويم هرچند ديگر خسته و پير و فرتوت شدم ديگر از پا افتاده ام ذره اي آرامش مي خواهم تا با دردهايم کنار بيايم
همين ياعلي
ز اين عشق ما را جز غم نبود آنچه يار مي جست در من بود اما ذي قيمت نبود من او را به منتهاي قلب مي پرستيدم اما در آئين او پرستش جز خدا مقبول درگاهش نبود من آن عاشق رسواي شهرم من مجنون حيدري آن پير دهرم من عاشق سينه چاک حيدر و اولاد حيدرم جانم به قربانت سيد علي اوج تو کفن من را مي طلبد کفن ام به فداي رخ چو ماه ات پدرم
ساعت ویکتوریا
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله دي ماه
vertical_align_top