پيام
+
پدرم دلواپس آينده خواهرم است ،اماحتي يکبارهم اتفاق نيفتاده ک باهم ب کافي
شاپ بروند،در خيابان قدم بزنندوگاهي بلندبلندبخندند.
خواهرم نگران فشارکاري پدرم است اما حتي يکبار هم نشده ک خواسته هايش را
به تعويق بيندازدتا پدر براي مدتي احساس آرامش کند...
مادرم با فکر خوشبختي من خوابش نميبرد اما حتي يکبار هم نشده با من درمورد
خوشبختي ام سوال کند و بپرسد فرزندم چ چيزي تو را خوشحال ميکند؟
سير بي سلوك
93/11/20
2-از هر دري سخني
من با فکر رنج و سختي مادرم از خواب بيدار ميشوم اما حتي يکبار هم نشده ک
دستش را بگيرم؛بااو ب سينمابروم،باهم تخمه بشکنيم؛فيلم ببينيم و کمي ب او
آرامش بدهم...
مااز نسل آدم هاي بلاتکليف هستيم.از يکطرف درخلوت خودمان دلمان براي اين و آن
تنگ ميشود از طرف ديگر وقتي ب هم ميرسيم لال ماني ميگيريم!انگار نيرويي
نامرئي فراتر از ما وجوددارد ک دهانمان را بسته تا مباداچيزي درمورد دلتنگيمان
بگوييم!
2-از هر دري سخني
تکليفمان راباخودمان روشن نميکنيم.يکديگررادوست ميداريم اماآنقدرشهامت نداريم
ک دوست داشتنمان راابرازکنيم....
تفكرگاه
خيلي قشنگ بود و واقعا تلنگري كه براي همه لازمه.
فائزه22
ما از نسل آدم هاي بلاتکليف هستيم.... واقعا متن تامل برانگيزي بود.... آفرين....@};-