پيام
+
سيب از درخت افتاد...
غزل صداقت
90/11/1
ره گذر
كي؟
شوق پرواز-ترنم
گرفتمش خانمي ! عجب سيب خوشرنگيه :) سيب بهشتيه! مال من باشه ؟
فيلسوفچه
وقت گل ني! :دي
ره گذر
خداييش كي دلش اومده اين سيب رو گاز بزنه؟ ....
ره گذر
انگار كيلر زدن بهش....
فيلسوفچه
نوش جان ترنمي :) پس بگو براي چي افتاده بود! مي خواست بيافته توي دست هاي تو! :)
فيلسوفچه
كي گاز زده به اين سيب؟ هر كي زده خودش بياد خودشو معرفي كنه!
فيلسوفچه
چي چي زدن بهش؟! :دي
ره گذر
اسپري براق كننده= كي لِر
فيلسوفچه
آهان! فكر كردم كُشنده است! :دي
فيلسوفچه
تو به من خنديدي/و نمي دانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه/سيب را دزديم/باغبان از پي من تند دويد/سيب را دست تو ديد/غضب آلوده به من کرد نگاه/سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک/ و تو رفتي و هنوز ... سالهاست که در گوش من آرام آرام/خش خش گام تو تکرار کنان/مي دهد آزارم/ و من انديشه کنان غرق اين پندارم/که چرا خانه کوچک ما سيب نداشت
فيلسوفچه
من به تو خنديدم چون نمي دانستم/ تو به چه دلهره از باغچه همسايه/سيب را دزديدي/ ونمي دانستي
باغبان باغچه همسايه ، پدرپير من است/ من به تو خنديدم/تا که با خنده ي خود/پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم/ بغض چشمان تو ليک،/ لرزه انداخت به دستان من و/ سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک/دل من گفت برو،/چون نمي خواست به خاطر بسپارد/گريه تلخ تورا/ومن رفتم وهنوز.../
فيلسوفچه
سالهاست که در ذهن من آرام،آرام/حيرت وبغض تو تکرار کنان مي دهد آزارم/ومن انديشه کنان غرق اين پندارم/که چه مي شد ،اگر باغچه کوچک ما سيب نداشت
طعم باران
از خنده ي من معلمان آشفتند / از دهانشان هرچه در آمد گفتند / اما به خدا هنوز من معتقدم / از جاذبه ي تو سيب ها مي افتند...
فيلسوفچه
لايك براي طعم باران! :)
فيلسوفچه
تصوير، تغيير كرد.
طعم باران
لايک براي لايک فيلسوفچه به طعم باران! :دي
فيلسوفچه
طعم باران جان يك كم خودت رو تحويل بگير ها!! :دي
*ابرار*
سلام بر شما/ هم اکنون در اتاق منتظران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مسابقه مهدويت بر گزار ميشود منتظر شما بزرگواران هستيم.يا حق
طعم باران
تحويل نگيرم چه کنم؟؟؟؟ :دي