پيام
+
امروز مثل هميشه توي ايستگاه اتوبوس منتظر بودم مسئول باجه داشت نماز ميخوند.منتظر موندم كه نمازش تموم بشه ...اما توي همين فاصله اتوبوس اومد و من هم كه بدون بليط مونده بودم سوار نشدم اتوبوس طي چند ثانيه رفت منِ هاج و واج موندم و و دست هاي نوازشگرخورشيد تابستاني... قبول باشه آقاي بليط فروش!!
شعرو دلنوشته هاي من
90/4/17
*~*~*سعيد*~*~*
در کل به نظرم کار درستي نيست که وقتي وظيفه دارن کار مردم را راه بندازن به کارهاي شخصيشون برسن!!!/شما بايد سوار اتوبوس ميشديد!!/به راننده هم ميگفتيد : مگه کوري که داره نماز ميخونه؟؟؟
ناشناس.
بهتر بود ايشون كارشون را به يكي ديگه محول مي كردن كه هم به عبادتشون برسن هم كار مردم لنگ نمونه.
شعرو دلنوشته هاي من
راننده بيچاره!
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید