شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

تسبیح دیجیتال
خون، خون مان را مي خورد؛ بايد براي شان کاري مي کرديم. عراقي ها ديگر شليک نمي کردند. مي خواستند بگيرندشان، زنده! ديگر رسيده بودند به ميدان که دو تا صدا آمد . تق... تق... لوله هاي تفنگ را گرفته بودند سمت هم ديگر. آن ها دو نفر بودند. دو تا دختر که توي حوض خالي ميدان مطهري دراز کشيده بودند.*
mp3 player شوکر
***ره توشه
رتبه 0
0 برگزیده
217 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
***ره توشه عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top