پيام
+
[وبلاگ]
دو دختر و دو تفنگ
*دو نفر بودند.
دو تا دختر که توي حوض خالي ميدان شهيد مطهري سنگر گرفته بودند. دوروبرشان پر بود از نيرو اما نه خودي.
هيچ کاري نمي شد براي شان کرد. خرمشهر تقريبا افتاده بود دست عراقي ها. حلقه ي محاصره ي ميدان مطهري تنگ تر مي شد.
رفتيم پشت بام يک ساختمان.
دو نفر بودند. دو تا دختر که راه عراقي ها را آن همه مدت سد کرده بودند. فشنگ هاشان هم تمام شده بود گويا.*
شمس الظلام
95/8/26
***ره توشه
خون، خون مان را مي خورد؛ بايد براي شان کاري مي کرديم.
عراقي ها ديگر شليک نمي کردند.
مي خواستند بگيرندشان، زنده!
ديگر رسيده بودند به ميدان که دو تا صدا آمد .
تق...
تق...
لوله هاي تفنگ را گرفته بودند سمت هم ديگر. آن ها دو نفر بودند.
دو تا دختر که توي حوض خالي ميدان مطهري دراز کشيده بودند.*