شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ وطن يعني اوستا خواندن دل / به آيين اهورا ماندن دل
وطن تيروکمانِ آرش ماست / سياوش‌هاي غرقِ آتش ماست
وطن منشور آزادي کورش / شکوه جوشش خون سياوش
وطن نقش‌ونگار تخت جمشيد / شکوه روزگارِ تخت جمشيد
وطن فردوسي و شهنامه اوست / که ايران زنده از هنگامه اوست
وطن آواي رخش و بانگِ شبديز / خروش رستم و گلبانگ پرويز
وطن شيرين خسرو پرورِ ماست / صداي تيشه افسونگر ماست وطن چنگ است بر چنگ نکيسا / سرود باربدها خسرو آسا وطن يعني سرود رقص آتش / به استقبال نوروزي فره‌وش وطن يعني درختي ريشه در خاک / اصيل و سالم و پر بهره و پاک وطن يعني سرود پاک بودن / نگهبان تمام خاک بودن وطن را لاله‌هاي سرنگون است / که از خون شهيدان لاله‌گون است
وطن شوش و چغارنبيل و کارون / ارس، زاينده‌رود و موجِ جيحون وطن خرم ز دين بابک پاک / که رنگين شد ز خونش چهره خاک وطن يعقوب ليث آرد پديدار / و يا نادرشه پيروز افشار به يک روزش طلوع مازيار است / دگر روزش ابومسلم به کار است وطن يعني صفاي روستايي / زلال چشمه‌هاي بي ريايي وطن يعني دو دست پينه بسته / به پاي دار قالي‌ها نشسته
وطن يعني هنر يعني ظرافت / نقوش فرش در اوج لطافت وطن در هي هي چوپان کرد است / که دل را تا بهشت عشق برده است وطن يعني تفنگ بختياري / غرور ملي و دشمن شکاري وطن يعني بلوچ با صلابت / دلي عاشق نگاهي با مهابت وطن يعني خروش شروه خواني / ز خاک پاک ميهن ديده باني ز عطر خاک ميهن گر شوي مست / کوير لوت ايران هم عزيز است وطن يعني بلنداي دماوند / ز قهر ملتش، ضحاک در بند
وطن يعني سهند سرفرازي / چنان ستارخانش پاکبازي مرا نقش وطن در جان جان است / همان نقشي که در نقش جهان است
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top