پيام
+
چوپان بيچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوي آب بپرد نشد که نشد.او ميدانست پريدن اين بز از جوي آب همان و پريدن يک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان.
عرض جوي آب قدري نبود که حيواني چون نتواند از آن بگذرد... نه چوبي که برتن و بدنش ميزد سودي بخشيد و نه فريادهاي چوپان بخت برگشته.
پيرمرد دنيا ديدهاي از آن جا ميگذشت وقتي ماجرا را ديد پيش آمد و گفت من چاره کار را ميدانم. آنگاه چوب دستي خود را د
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
فهرست برترین کاربران از نظر بیشترین پیام های منتخب شده از سوی دبیران مجله پارسی نامه.
30 رتبه برگزیده
بیشتر
برچسب های پرکاربرد