پيام
+
[تلگرام]
صبح زود همين که از خانه بيرون زد گفت :
مسابقه مي ديم از الان تا شب
در همين وقت ، چشمش به دختري که از سر کوچه مي آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شيطان گفت :
فعلا يک هيچ - به نفع من..
مسابقه مي ديم از الان تا شب
در همين وقت ، چشمش به دختري که از سر کوچه مي آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شيطان گفت :
فعلا يک هيچ - به نفع من..

در انتظار آفتاب
96/3/3
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید