پيام
+
*روزي شيخ جعفر شوشتري را ديدند که در کنار جويي نشسته و بلند بلند گريه ميکند.
شاگردان گفتند: کسي چيزي به شما گفته ؟ لاتي، چاقو کشي چيزي شما را اذيت و آزار کرده ؟
شيخ جعفر در ميان گريه ها گفت: آري… يکي از لات هاي اين اطراف حرفي به من زد...
همه نگران شدند که بي احترامي به ايشان کرده باشد.
گفتند : چه گفت ؟ چه کسي بود ؟ چه شد ؟
شيخ جعفر گفت: يکي از لات هاي اين اطراف آمد و به من گفت:
"*
.
*مرگ بر آمريکا*
99/7/5
* هاتف *
* شيخ جعفر! من هموني هستم که همه ميگن،…تو هم هموني هستي که همه ميگن ؟؟و باز صداي گريه هاي شيخ جعفر بلند شد.*
*آذرخش*
*اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا*
* هاتف *
*آمين*!
* هاتف *
@};-
* هاتف *
سلام،متشکرم،..کاش بيدار شويم!..
داش هادي
@};-
شهريار کوچه ها
:'(