پيام
+
چيزي از من نمانده
و دست هايم به انتظار باراني روبه آسمان است که فصلش گذشته
وتلخ است شنيدن صداي بلندي که مدام فرياد ميزند :
خدا باران ِ بهار را به زمستان نميباراند ...
بهار ِ بي قرار ِ اين روز هاي من ...
کاش خدا مهلت ِ تابستان ميداد
به اين جوانه ها
دلم گرفته است
و تو سخت
مشغول رفتني ...
2-khoda
93/5/11
غزل صداقت
او بي قرار ِ رفتن و من بي قرار ِ او ...
.:راشد خدايي:.
عجب!
تسنيم بانو
و من مشغول ِ مردن...
شهيد مسلم اسماعيلي
شما هم دعوتيد http://parsiyar.ir/shahidmoslem/Feeds/8774970/
2-khoda
اتش عشق بسوزد همه کس را....@};-