پيام

سكوت خيس
90/5/28

+ گاه مشكلات فرصت خوبيه براي اينكه آدمازلال بشن(اولين دعاي شباي قدر،دعابراي سلامتي وفرج آقاباشه)7_8سال بودبخاطربيماري مادرش هميشه نگران بودتااينكه پزشكهاتشخيص دادن كه سرطان ازنوع قابل درمانه...بعدبيماري خواهرواين اواخر؛بيماري پدرش...همه اين مشكلات دست بدست هم داده بودتااون دخترجوون پرحرف به يه آدم ساكت تبديل بشه،اين اواخرسركلاس نميومد،اگرم ميومدنه سوال ونه اشكالي!چشاش گودافتاده بود،ديگه براق نبود...

هما بانو 96/8/19

بعدازتموم شدن كلاس،باهم رفتيم مسجد،كناردستم نشست...ميدونستم مشكلاتش زياده؛از آرزوهاش برام گفته بود...اماوقت دعاكه دستش روبرد بالا؛ رو به من كردوقضيه اي روازخادم آقاي بهجت (ره) نقل بااين مضمون: آقاي بهجت بيمار بود،براي سلامتي شون ختم صلوات گرفته بوديم،وقتي ايشون فهميدند فرمودند: ولي خدا درپس پرده غيبته وشمابراي من دعامي كنيد؟! ... وبعد دخترجوون سرشو بالاگرفت وزيرلب زمزمه كرد "اللهم عجل لوليك الفرج"

سلام هور وعطري عزيز ،هورادامه داره اندكي صبر! عطري خوبي؟

سلام بر بزرگواران سكوت گرامي . هورگرامي و قاصدك گرامي .. دقيقه اي آمدم كه برم ..چشمم روشن شد به اين فيد فيدنشينان آن گفتم قبل از رفتن عرض سلامي كنم . شبتون بخير بزرگواران .. التماس دعا ..

قاصدك عزيزسلام خوبي خانوم؟ هور آره تومود نيستم...صبح اس دادم اومد رسيد؟

ممنون سکوت عزيز ، ميري جمکران دعا کن نه براي من دعا کن رمضان اخري باشه که بدون آقا ميگذره..

ممنون عطري جان،فعلاكه درخدمت شمام

سلام جناب مهاجر ! شب تون معنوي ...

قاصدك جان فعلا منم درحسرت جمكرانم

اللهم عجل لوليك الفرج والعافية والنصر

امروز ديوونه بودم هور ،خيلي دلم ميخاست...

حسرت لحظه هايي رو ميخورم كه بارمضاني بحث ميكرديم سر...آخركارهم...يادش بخير...انشااله بعدعيدفطريه آخرهفته ميام

سمباد! قدرمنوبدون:دي... باعلي باباگرم بگير من كه اومدم محل كارتونو تغييربدن...:دي

بچه بوديم مي گفتيم سمبادديگه:دي ...آره منم تواين مدت كوتاه ازش خوشم اومد ...خيرالماكرين ميدونه رمضاني بامالج ميكنه :دي

رياكار !حالا سحري چي درست كردي؟

چه دل با عظمتي