شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ [تلگرام] صميمي، ساده، خوش سيما، زني باچادرِ مشکي نشسته گوشه اي تنها، زني باچادر مشکي دلش از مادري پُر بود ،لبانش گيرِ چادر بود وحسرت... بوسه يِ بابا...زني باچادرِ مشکي زمين در خون وخاکستر ، پدر،مين ، زخمِ همسنگر بِبَستر خفته با رويا، زني باچادرِ مشکي تولد يافت فرزند و پدر پر پر شد و ديگر برايش قصه مي گفت از شجاعتهايِ او مادر و عکسي مانده در قابي و رويِ کوچه اي نامش... و زيبا سنگِ قبري بر مزاري خالي از پيکر که مفقودالجسد بابا، به دشمن تا که زد،بابا به پايش بوسه زد يک مين و مينِ ديگرِ معبر... تنش را. مينِ ديگر ،سر...گشوده بود معبر را... به ذره ذره اندامش - پدر- سربازِ نام آور به ما گفتند،نعمت بود،تمامِ سالهايِ جنگ و از آن گنج ، سهمِ ما: غرور و درد و چشمي تر دلِ ما و دلِ ميهن ،شده از جنگ پراخگر که خرمشهر،ازاين گنجِ غمزاد است: خونين شهر بهاران آمد و پرکرد ميهن را و آذين بست نپرسيدند حالش را، زني با چادر مشکي بپوشد صورتش را در جوابِ دخترش با اشک... چه ماند از قصه يِ بابا؟!!...زني با چادرِ مشکي #مهدي_زکي_زاده جاودان باد ياد و نام و راه شهيدانِ ايران عزيز ،و قدردان باشيم خانواده هايشان را. #آباد_بادا_ايران
چراغ جادو
آواي روستا
رتبه 1
1567 برگزیده
1268 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top