علاقهمندي ها
پيام رهايي
5:40 عصر
انديشه نگار
@};-
# هفت آسمان
خيلي دوست دارم خط کار کنم ولي دستخطم اصلا خوب نيست ولي خيلي لذت ميبرم از ديدن هنر خط و هنر خط شما
انديشه نگار
{a h=golvaje77}شبستان نور{/a} سپاس@};-
انديشه نگار
،
+
*تجربه شخصي*
عشق به معناي عرف عاميانه بين مردم ، وجود خارجي ندارد.
تمام آن در ؛ حس مالکيت و حس نياز و رفع تنهايي و تکميل يک پروژه انسان سالم اجتماعي است .
و همه اين مفاهيم لباسي وديعه به نام عشق برتن ميکنند.وگرنه عشقي که جان را دگرگون سازد و ازخودبيخود کند را با تمام استقبال و تمايلي که بدان داشتيم؛ نديديم .شما بگومابلدنبوديم.اوکي شماکه بلدي.اگر يافتي، در هرسال و ماهي بود زير اين فيد بيا و بگو..
2-دل سپرده
103/1/28
عشق يک سر نهاني ست که در عالم نه عيني. دارد و نه قيمي به پايش مي رسد آنجا که فکر مي کني به کنه عشق پا گذاشتي!يکباره مي بيني از اين مقصد هنوز پا در خط شروعش نگذاشتي آنجا که مهر معشوق بر دل نشيند هر آنچه تا به ديروز مي پنداشتي که عشق است از هر سوي اين دل به سوي دلدار انگشت اشاره مي گمارد
+
نتونستم اين توصيه پزشكي بسيار مهم را براتون ننويسم...!!!*** به هيچ وجه بادام نارس (يا همان چاقاله بادام) و آلوچه نارس ( يا همان گوجه سبز) را خصوصا وقتي که روش سديم كلرايد (يا همان نمک طعام) ميپاشيد نخوريد. . . . . صبر کنيد من هم بيام تا با هم بخوريم من گوجه سبز خيللللللي دوست دارم!!!!:دي
پيام رهايي
103/1/27
+
دلم برات تنگ شده
نبودنت رو در روز تولدت بيشتر حس مي کنم
با يک دنيا دلتنگي و اندوه
تولدت مبارک @};-
*قاصدك*
103/1/23
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
*قاصدك*
103/1/23
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
خانه ي خانواده
103/1/23
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
+
هو الشّهيد
*
تو در قنوت مگر از خدا چه خواسته اي
كه اينچنين پر و بالت تمام سوخته است
تو مست اينطرف افتاده اي سراپا خون
و آنطرف تهي از باده ... جام سوخته است
چه بيت زيبايي في البداهه ساخته اي !!
تنت چنان غزلي ناتمام سوخته است
*
#زين_العابدين_آذرارجمند
#لنگرودي
كيوان گيتي نژاد و
103/1/20
+
[تلگرام]
ماه رمضان آمد
اي ماهتاب عالم کجايي؟
آب و جارو کرده ايم
ما خانه دل را براي رمضان
تو بيا مهدي جان
که ماه رمضان هم در به در
هر کوچه دنبال تو است
اَلّلهُمَّ عَجِّل لِوَليَِّ الفَرَج
انديشه نگار
103/1/18
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
my writings
103/1/17
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
+
*عجب محرمي شد امسال ..*سلام عزيز پرپرم..سلام عزيز برادرم!
بعد از دو سال و نيم چشم انتظاري براي مفقود الاثر خانطوماني شهرمون بلاخره ايام عيد غدير امسال معلوم الاثر شد و اول محرم رسيد. آخه خودشم سيد بود :)ديشب مصلي وداع بود.. غوغا بود..عاشورا شده بود انگار ..داغ جوون سخته.
ما رسممونه براي عروسي ،مجمع(سيني)درست ميکنيم براي داماد ..ديشب براي سيد سجادمون کلي مجمع درست کرده بودن وسط مراسم آورده بودن..
my writings
103/1/17
*يه وضعي بود اصلا..مداح از دختر نشون کرده ي مادرش ميگفت..داماديش..حنابندونش.. هي با خودم ميگفتم الان مامانش دق ميکنه بس که جو سنگين بود :'(*
سيد سجادمون خواهر نداره.. شهيد سيد جلال حبيب الله پور رو که از بابلسر بود هم همزمان با سيد سجاد شناسايي کردن و برگردوندن .. مداح ميگفت کي گفته سيد سجاد خواهر نداره؟ دختر سيد جلال از بابلسر اومده امشب مصلي گفته خودم براش خواهري ميکنم :'( خودم واسه عروسيش همه کار ميکنم:'( ..سيد سجاد متولد 70 بود ..
+
آزاده باش...
قيمتي خواهي شد
آنقدر قيمتي که خداوند خريدارت شود
آن هم به بالاترين قيمت؛ يعني «ولايت»
سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِيت» خريد
حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک»
و يقين بدان تو را با «انتظار» خواهد خريد
و چه مقاميست اين *انتظار!*
my writings
103/1/17
*اللهم ارني الطلعه الرشيده* ... ديگه جونم به لب رسيده ... آخه چشمآم تورو نديده ... ديده اما ، تورو نشناخته مهربونم ... من ازت دور شدم ميدونم ... ولي چشم انتظار مي مونم . . .@};- (يه بند از مداحي محمدحسين حداديان)
1 فرد دیگر
18 فرد دیگر
+
وقتے منتظر کسے باشے و دير کند سر قرار
شروع ميکنے به راه رفتن و وجب کردن خيابان
تا بلکه انتظارت به سر بيايد.
اما خودمانيم
ما کدام خيابان را زير باران براے آمدنت قدم زده ايم ؟
اصلا نکند تو رسيده اي به قرار و ما بدقولے کرده ايم ؟
هرچه هست شما به بزرگوارے ات ببخش ..
my writings
103/1/17
2 فرد دیگر
14 فرد دیگر
+
هو الشهيد
*
چون نخل - نه مثل بيد - مي بايد زيست
پيش از مردن، شهيد مي بايد زيست
چون برف بروي شاخه هاي دنيا
کوتاه ولي سپيد مي بايد زيست
#زين_العابدين_آذرارجمند
#لنگرودي
#شهادت
#سردار_سليماني
#رباع
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16