شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ [تلگرام] #خاطرات در کودکي مرحوم حاج آقا فاتحي(اب الشهيد) جلسه قرآني در منزل داشت، که مرحوم استاد حاج عزيز اخلاقي به صورت سنتي به آموزش تجويد قرآن مي پرداخت. حاج آقا فاتحي حق بزرگي به گردن همه بچه هاي محل داشت، چون اکثرا در آن جلسه شرکت مي کردند.... با آوازه اي که (حاج) جواد فروغي در ميان مردم به برکت قرآن پيدا کرده بود، مردم همدان اين قاري عزيز و دوست داشتني رو به مسجد جامع دعوت کردند، اواخر بهار بود، پسر عمه ام آقا مسلم که هر دو در دوران راهنمايي بوديم، به سراغم آمد و گفت امشب به مجلس تلاوت قرآن در مسجد جامع برويم، برنامه بعد از مغرب و عشا بود صحن پشت به قبله مسجد جايگاه زيبايي زده بودند، جا براي نشستن عادي نبود به زور با مسلم خودمانو به جايگاه نزديک کرديم، خيلي طول کشيد اما يک کودک قاري مشهدي مشهور در جايگاه قرار گرفت. چقدر زيبا سوره تکوير، ضحي با صداي استاد عبدالباسط و سوره رحمن با صداي استاد غلوش قرايت شد، چقدر مردم از شنيدن قرآن به وجد آمدن... جلسه نوراني به پايان رسيد. اما از فردا فصل جديدي در زندگي من و آقا مسلم رقم خورد. از فردا آن روز به دنبال جلسه قرآن رفتيم، آمديم مسجد مهديه طبقه پايين گفتيم مي خواهيم به جلسه قرآن بياييم محمد آقا يک نيم ساعتي حرفهاي ما رو شنيد اون روزگار ايشان دوران سربازيش رو مي گذراند.... بالاخره جلسه شروع شد. استاد اول عباس آقا بود به سبک مصطفي اسماعيل تلاوت مي کرد و ما به گفته ايشان با تقليد سوره حشر استاد منشاوي بايد شروع مي کرديم. خيلي سخت بود. اما جواد فروغي کار خودش را کرده بود. بعد از مدتي محمد آقا که خودش از استاد طبلاوي تقليد مي کرد ما را با استاد ديگري آشنا کرد. آقا سموات به آموزش تجويد پرداخت. گاهي به من به شوخي مي گفت فتح الله.... گروه همخواني تشکيل داديم، من آقا مسلم، آقا داود با صداي بم دوست داشتني، سيد احمد و... همان سوره حشر را مي خوانديم. تا با جلسات استاد درکلام آشنا شديم و جمعه صبح ها به جلسه ايشان مي رفتيم. از آنجا با استاد فرهادي آشنا شدم و از قرايت و تجويد ايشان بهره‌مند شدم.... گروه تواشيح محبين ايمه و سپس گروه تغيير نام داد به عترت، در مسابقات شهري و استاني رتبه آورديم، با دوستان گروه ثقلين اهواز در ارتباط بوديم، نقل مجالس مذهبي با کت و شلوار يک دست سورمه اي و پيراهن سفيد يقه ديپلمات به زيبايي اجرا مي کرديم در اين دوران آقا مرتضي گروه را رهبري مي کرد.... فصل دوم قرآن آموزي من با آقاي مهندس فريدوني رقم خورد. يادش به خير مهندس آقا سعيد که با تلاش زياد در فهم قرآن در حسينيه شهيد مدني همدان با افراد برجسته به فهم قرآن پرداختيم. با راهنمايي آقاي فريدوني به حفظ قرآن پرداختيم از سوره آل عمران شروع کرديم(اکثر دوستان سوره بقره را حفظ بودند). خود ايشان از تفسير الميزان به توضيح آيات مي پرداخت.... من هم در محل باباطاهر جلسه قرآن مصباح الهدي را تشکيل دادم، ديگر کودکان در جلسه ام حدود بيست نفري شرکت مي کردند. آقا جواد که الان يکي از قاريان و مداحان خوب شهر همدان است از يادگاران آن جلسه است. از آن طرف با آقا سعيد و ديگر دوستان جلسه مفاهيم به نوشتن تفسير رکوع ويژه حافظان پرداختيم. برکات قرآني زندگيم زياد شد. ديگر آرزويي جز فهم قرآن نداشتم. فصل سوم در تهران هر چهارشنبه مسجد ابوذر از استاد خدام حسيني چندين سال متمادي بهره مند شدم. گويا در جلسه ايشان زمان متوقف بود و آن تا ساعت خستگي معنايي نداشت. بسيار پر بار و زندگي ساز بود. لذت جلسه قرآن را با جلسات ايشان به صورت اکمل چشيدم. نثار روح همه اساتيد قرآن که دار فاني را وداع گفته اند صلوات T.me/aflaki92 Vaaz.parsiblog.com
چراغ جادو
منبر مکتوب
رتبه 0
0 برگزیده
253 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
منبر مکتوب عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top