فرستنده :
reyhaneh
دوشنبه 94/12/10
ياد من باشد فردا دم صبح ،
به نسيم از سر صدق سلامي بدهم
و به انگشت نخي خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا ...
زندگي شيرين است ، زندگي بايد کرد
گرچه دير است ولي
کاسه اي آب به پشت سر لبخند بريزم شايد
به سلامت ز سفر برگردد
بذر اميد بکارم در دل ،
لحظه را در يابم ...
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهرباني خودم، عرضه کنم ...
يک بغل عشق از آنجا بخرم ... !