فرستنده :
بهروز نمازي
چهارشنبه 93/7/9
اميدوارم آنقدر خوب باشيم و زيبا زندگي کنيم که وقتي از خط پايان زندگي مي گذريم کسي دست نزند …
فرستنده :
بهروز نمازي
سه شنبه 93/7/1
دلم از رفتن تو سخت به هم مي ريزد
بروي واژه ي خوشبخت به هم مي ريزد
آمدي توي خيابان و همه فهميدند
شهر را موي کمي لخت به هم مي ريزد
عطر آغوش و تنت حاشيه ي امنيت است
مرد را فاصله در تخت به هم مي ريزد
پاره کن پيرهنم را که زليخا ها را
حالت پارگي رخت به هم مي ريزد
عشق با فتح دلت تاجگذاري شده است
بروي سلطنت و تخت به هم مي ريزد
آنچه در تجربه ي ماست نشان داده که عشق
تا خيالت بشود تخت... به هم مي ريزد....
به شما درخواست دوستي دادم/به اميد تاييد شما.
شهاب/رکسانا
فرستنده :
amirali
پنج شنبه 93/6/27
شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شمعتو فوت کن ..... چشمامو بستمو آرزو کردمو شمع فوت کردم ...... مامانم گفت من ميدونم چي آرزو کردي پول ..... خواهرم گفت ماشين .... دوستام گفتن ي عشق پولدار و خوب من به همشون فقط خنديدمو نگاه کردمو تو دلم گفتم آرزو کردم شمع تولدسال ديگه ام رو سنگ قبرم روشن کنيد و جاي من باد شمعو خاموش کنه ....... به سلامتي اون شب...